جوجه سر از تخم برآورده هنوز دانهی ندیده بلکه شاید نیمی از جثهاش هنوز پابند بیضه است مع هذا منقار بر زمین میزند و دانه میطلبد. این طلب ثابت میکند که دانه وجود عینی دارد نه ذهنی. مولود سر از دریچهی رحم سر برآورده دهانش چون مفتخوران باز و در طلب پستان در تک و تاز است در حالتی که هنوز پستانی ندیده و شیری نچشیده همان طلب مولود وجود عینی شیر و پستان را مثبت است قلب انسان کم از آن جوجه و مولود جدیده الولاده نیست. به محض اینکه قلب آدمی بالغ شد در طلب آفریننده خود بر آمده او را به صرف وجدان مییابد و مونس خود میانگارد اگر چه نشناخته باشد خواهید گفت به او آموختهاند. ولی این تصور غلط است زیرا آموزنده خودش هم در سلک همین متعلم بوده و ما قلوب آموزندگان را میگوئیم که حسشان قویتر بوده و آفریننده خود را به وجود عینی یا ذهنی جسته و به دیگران دادهاند اگر چه به صورت ابهام و حیرت بوده و هر چند خودشان رب زدنی فیک تحیرا سرودهاند و معنی وجدان جز این نیست که انسان امری را یافته باشد بی ادله منطقیه و بدون مقدمات علمیه پس طلب آدمی مر خدای را مثبت این مدعاست که خداجوئی امری طبیعی است و توجه انسان ب خدا دلیل است بر اینکه خدا پرستی امری است وجدانی (یافتنی) و امر طبیعی و وجدانی بیحقیقت نتواند بود. دکتری آلمانی را شنیدم که گفته است کسانی که میخواهند
الوهیت و نبوت و بالاخره روحانیت و دیابت را ثانت کنند مانند این است که بگویند حرفهای وحشیهای دنیا مطابق علم و عقل است پاسخ اینکه تصدق این سخن مستلزم آن است که تمام اهل عالم را از قدیم و جدید وحشی و بیعلم تصور کنیم به استثنای یک عده بسیار کمی که حتی آنها را هم با عینک دوربین باید پیدا کرد و عقائد مبهمهشان را از تحت الفاظ بقرائن باید شناخت ششصد میلیون بودائی و چهارصد میلیون مسیحی و سیصد میلیون مسلمان و شش میلیون کلیمی از این وحشیگری که دکتر آلمانی گفته است بیرون نیستند سایر مذاهب کوچک از رسمی و غیر رسمی هم داخل در این قضیهاند! آری ما میتوانیم سخن دکتر را در زوائد و اضافات که بر مذاهب طاری شده تصدیق کنیم و بگوئیم در ادیان و مذاهب و عقاید بسیاری است که مخالف عقل و علم و منبعث از خرافت پرستی ملل است و در آن مقام به توحش یک طبقه از مردم اعتراف نمائیم ولی نمیتوانیم عقیدهی خدا پرستی را که همه در آن شریکند و حتی حکمای بسیار در رأس آن عقیده قدیما و جدیدا واقع شدهاند قیاس بر سایر عقائد ملل نموده بر خدا پرستی ایشان هم انتقاد نمائیم زیرا فقط در ادیان و مذاهب توحید یعنی خدا پرستی یک عقیده مقدسی است که نفعش در همه جا به همه کس راجع است و حتی برای تربیت عقل و توسعه علم پر نفع و بیضرر است خواه خدا وجود ذهنی داشته باشد یا عینی و خواه او آفریننده قلب بشر باشد یا قلب بشر به قول آن معترض آفریننده او و تنها چیزی که در مذاهب قابل تقدیس است همین توجه به خدای غیب است و در این عقیده اکثریت بشر را به اکثریت عقلائی میتوان تعبیر کرد آفرین بر آن کس که گفت حتی علم یک وقت به دیواری منتهی میشود که باید نام خدا را بر آن دیوار نوشت یعنی جز این نام پاک چیزی نتواند آن سد محکم را شکست.