جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

نبی صادق و کاذب

زمان مطالعه: 3 دقیقه

قلب انسان همان قلبی که گفتیم در هر صورت خانه‏ی خداست مرکز عجیبی است این خانه‏ی خدا و این محل تجلیات الهیه همه چیز را در بر دارد. تمام قلوب مرکز الهاماتند نهایت این است که الهامات وارده‏ی بر قلوب اولا شدت و ضعف دارند ثانیا خوب و بد دارند. قلب ضعیف الهامش هم ضعیف است قلب ناپاک الهامش هم ناپاک است در قرآن مجید است (و ان الشیاطین لیوحون الی اولیائهم) حضرت مسیح می‏فرماید (هر داری را از بارش بشناسید) و از این است که حالات عارضه و آثار بارزه و تحولات طاریه‏ی بر قلب را بدو گونه تقسیم کرده‏اند یک دسته را تسویلات شیطانیه نام گذارده‏اند دسته‏ی دیگر را تجلیات ربانیه و الهامات رحمانیه نامیده‏اند با این مقدمه می‏توانیم نبی صادق و کاذب را بی‏آن که به اوهام و خرافاتی قائل شویم واضح و آشکار بشناسیم.

دو قلب قوی متعمق می‏شود در بحر افکار معنویه و توجه می‏کند به مصالح و مضار اجتماعیه آن یک که با قوتش پاکی و طهارت توأم است و فی الحقیقه می‏خواهد برای بشر قوانین مفیده بیاورد مؤید به تأییدات غیبیه شده هر دم از صاحب این خانه‏ی دل مدد به او می‏رسد تا بالاخره قواعد و آداب و رسومی می‏آورد که حافظ ناموس بشری است حارس وطن است مکمل روح است مهذب نفس است مصفی صفات و اخلاق است حافظ حقوق است و قس علی هذا مفید به حال آدم‏های موجود و انسان‏های هزاران سال بعد است. این قلب همین را خواسته و موفق به اتیان آن شده صاحب این قلب را نبی صادق گوئیم و مصداق (و نزل روح الامین علی قلبک لتکون من المنذرین) شناسیم. آثارش ظاهر است آیاتش باهر است شمسش رخشان است شمعش نورافشان است فاتحة الکتابش توحید است بوحدت ذاتیه خاتمة المقالش تهدید است از جزا و مکافات الهیه یعنی نبی صادق از هنگامی که لب باز می‏کند تا دمی که دم در می‏کشد خیر بشر می‏خواهد موافق مصالحشان سخن می‏راند از ابتداء می‏گوید به من ناظر نباشید بلکه به خدای غیب توجه نمائید (قل هو الله احد الخ) تا آخر هم گفتارش همین است اصول کتابش هم بر همین رویه است حدودش هم متضمن تمام خیرات است تبشیر و تنذیرش هم برای مصلحت است. بنابراین می‏گوئیم با فرض این که مبدء الوهیت ذاتا و کنها به بیان او غیر معروف مانده باشد چون او به امور مضره‏ای دعوت نکرده بلکه چیزهایی بسیار نافعی

آورده که نژاد بشر را حفظ می‏کند حقوق انسان را به سر چشمه‏ی علم و اخلاق نزدیک می‏سازد پس او نبی صادق است.

یکی دیگر را می‏بینیم که از قوت قلب خود سوء استفاده کرده یعنی این قلب را مرکز تسویلات شیطانیه قرار داده اولین سخنش این بوده که خدای غیب ظهور کرد (جاء شاه لم یلد یولد ولد) (1) یعنی کسی در پس پرده‏ی غیب نیست. هرگاه این سخن را هم بدون آلایشات دیگر گفته بود می‏گفتیم او نیز از این راه خدماتی تصور کرده و در نظر گرفته ولی وقتی دیدیم اوهام سخیفه‏ی بسیاری را مقرون به این سخن داشته می‏فهمیم او خیر بشر را منظور نکرده بلکه شرور بسیاری را در نظر داشته که خود را رقیب خدای غیب ساخته سپس به بیانات سایره‏اش می‏نگریم می‏بینیم در هر بیانش تناقضی است و در هر گفته‏اش تباینی در شرق عقیده‏ای دارد دون عقیده‏ی غرب در غرب سخنی می‏گوید بر خلاف شرق این حکمش مخالف آن حکم و آن لوحش مباین این لوح این جا دروغ گفته آن جا تهمت زده از آن کتاب سرقت کرده در این خطاب بدعت نهاده.

این را بی‏جا مدح و آن را بی‏جهت زم کرده می‏فهمیم تابع امیال مردم است نه الهامات آلهیه‏ای حتی در صلح جوئیش فتنه‏ها خفته در تعالیم اخلاقیش عیب‏ها نهفته در سخنان روزانه‏اش لغزشها جاری شده در منشاآت قلمیه‏اش غلطها ساری گشته لذا ثابت است که این شخص نبی کاذب است و پیرو تسویلات شیطانیه است نه الهامات ربانیه.


1) مفهوم کلام میرزا حسینعلی بهاست در لوح مولودش که نبیل زرندی به نظم آورده (رجوع شود به جلد اول کشف الحیل(.