جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقدمه (66)

زمان مطالعه: < 1 دقیقه

در روزگاری که ابرهای تیره ظلم و جنایت آسمان دنیای انسانی را پر کرده و ناله مظلومان و بی کسان با فریادهای پیر مردان و بیوه زنان در هم پیچیده شده و چشمان بی رمق یتیمان در جستجوی ناجی و فریادرسی بود تا شاید دست آنان را گرفته و از زیر بار زورگوییها و تعدیها بیرونشان آورد. ناگهان زمزمه‏هایی از گوشه و کنار ایران به گوش رسید. بارقه‏ای از امید در دل آنان پدید آمد، از یکدیگر می‏پرسیدند، چه شده؟ چه اتفاقی افتاده؟ آیا آرزوی دیرینه تحقق یافته؟ آیا کسی که انتظارش را می‏کشیدیم از سفر بازگشته! و صدها سؤال دیگر که جواب کاملی نداشت. کم‏کم جنجال و هیاهو بالا گرفت، هر روز خبرهای تازه‏ای در شهر برای گفتن وجود داشت. عده‏ای با شور و شوق از ظهور او سخن می‏گفتند و عده‏ای نیز تکذیب می‏کردند و دسته‏ای نیز با شک و تردید فقط به این سخنان گوش می‏دادند، کم‏کم جناح بندیها و موضعگیری‏هایی از طرف معتقدان و منکران رخ نمود و پس از مدت کوتاهی جنگهای خونین و برادر کشیهای وحشیانه‏ای را در پی داشت. و این آغازی بود برای خونریزیها و درگیریهای بعدی که سالها ادامه پیدا کرد. فرقه و دین جدیدی پیدا شد و گروهی از شیعیان و مسلمانان را از کیش اصلی خویش دور کرده و تا جایی به پیش رفت که از دست مؤسسان اولیه این دین جدید که ایرانی تبار بودند نیز خارج شد و سر از امریکا و انگلستان در آورده و موطن آن در اسرائیل و امریکا قرار داده شد.