جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقدمه (58)

زمان مطالعه: 2 دقیقه

اعتقاد و باور به حضرت مهدی «علیه السلام» از زمان رسول بزرگوار اسلام «صلی الله علیه و آله» و ائمه طاهرین پس از آن بزرگوار، نزد تمام مسلمانان مسأله ای ثابت و مسلم بوده است.

در ابتدا برخی از آیات قرآن کریم که به حضرت مهدی «علیه السلام» تأویل گردیده اند، و نیز بشارت های نبوی و احادیث علوی و اخبار ائمه اهل البیت «علیهم السلام» گذشت.

دیدیم که آن آیات و احادیث به ظهور حضرت مهدی «علیه السلام» ناطق بوده و به جلالت قدر و بلندمرتبگی آن بزرگوار تصریح نموده اند ؛ آنگونه که در تاریخ اسلام از حیث توانائی ها و نفوذ قدرت و تسلّط بر کره زمین و دیگر اموری که در قسمت های مختلف کتاب خواندیم، شخصیّتی دیگر نتوانیم یافت این حقیقت نزد مسلمانان مشهور و معروف بود ؛ چرا که احادیث وارده در این مورد بسیارند و احدی را این جرأت نبود که چنین حقیقتی را در هیچ زمانی تکذیب نماید.

بر مبنای چنین اعتقاد و حقیقت مسلّمی در طول قرون، افرادی پدید آمده اند که مقام مهدویت به آنان نسبت داده شده و یا افرادی که فریب نفس خورده و ادّعای مهدویت را به دروغ یدک کشیده اند. مورّخان تعداد اینگونه افراد را حدود 50 نفر ذکر نموده اند. لازم به یادآوری است که برخی از اینان مجهول النّسب و مجهول الهویّه و فاقد وِجْهِه و دین و مذهب بودند و برخی دیگر چنان اعمال غیر عاقلانه ای مرتکب گردیده اند که به کارهای دیوانگان شباهت داشته است. عدّه ای از آنان با همراهان و پیروان در همان ابتدای دعوت هلاک و نامشان از صفحه وجود زائل شده اند و اثری از آنان باقی نمانده است. برخی از آنان هم از دنیا رفته اند و فقط نامشان باقی مانده است.

لازم به ذکر است که می توانیم این افراد را به سه دسته تقسیم نمائیم:

1- کسانی که منسوب به مهدویّت اند.

2- آنانکه به انگیزه ریاست طلبی و مقام، ادّعای مهدویّت نموده اند.

3- مدعیّان به تحریک استعمار و فرمان استعمارگران.