جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مقدمه: در جواب مکتوب جناب آقا میرزا اسدالله

زمان مطالعه: 3 دقیقه

)بدری مراغی و فقه الله علی ما یجب و یرضی)

(ایها السید الجلیل ذو المجد الائیل)

پس از تقدیم مراتب محبت و وداد معروض می‏دارد تعلیقه‏ی منعیه مورخه 19 دی ماه زیارت گردید و بر مطالب مندرجه

اطلاع کامل به عمل آمد حاوی بر این بود که گویا اعراض فانی از عالم بهائیت علت حزن قلب اطهر شده لابد بر ضمیر منیر پوشیده نیست که بنده از اول به عنوان تحقیق قدم برداشته در هر سری سری و از هر کاشانه رازی می‏جستم البته وقتی که انسان تحقیقات و تقنیشات خود را خاتمه داد لابد است که یک طرفدار اختیار نماید نظر به اینکه بنده به دلائل متقنه صحیه ایرادات قابل توجهی به امر بهائی جسته که هر یک یکان یکان شهادت بر بطلان امر بهائی می‏دهد و انشاء الله مختصری از هر یک در این ذریعه اشاره خواهد شد.

فلهذا امر بهائی را از حقیقت بری و از صدق عاری دیده مجددا بعروة الوثقای اسلامیت تشبث نمودم بدیهی است هر عاقل که مجاهد بالله باشد در خاتمه‏ی تحقیقات خود اگر به نظر بی‏غرضی بنگرد ایرادات فانی را قبول خواهد نمود.

نظر بنده احتجاج نیست اما به جهت شبهات بعضی مطالب تعلیقه‏ی سر کار را جمله به جمله جواب عرضه می‏دارد

قولک الاحلی (از یاران دوری جسته و به بیگانگان پیوسته) کلمه‏ی بیگانگان در ظاهر مخالف دستورات بها است زیرا بها می‏گوید (که سرا پرده‏ی یگانگی بلند شد همدیگر را به چشم بیگانگان نه بینید) علاوه عباس افندی در مکاتیب خو مکرر در مکرر از این کلمه بیگانگی و اغیار و غیره دوری جسته بلکه در صورت ظاهر لفظا نه معنا دشمنی و کناری را معتقد نیست چنانچه در مکتبی به بهائیان عشق آباد می‏نویسد: (پس یاران باید

بیگانگان را آشنا شمردند و نفوس خارجه را داخله انکارند الی ان قال اغیار را غمخوار کردند و هر امتی را ملت بها شمرند فرقی در میان نگذارند) لهذا این قول شما در اینجا تولید عداوت می‏کند و مخالف اصول عقیده‏ی شما است و بایستی شما نیز ظاهر بنمائید چنانچه زغمای بهائی‏ها در ظاهر اینطور می‏نویسند که عوام را بفریبند بعد عوض اینکه با همه دوست کردند با خویشاوندان خود هم با کمال بیگانگی رفتار می‏نمایند چنانچه معلوم است دیگر راجع به اشارات و بشارات کتب سماوی که مرقوم رفته است بنده اطلاع دارم صحیح است در اینکه بشارات کتب را به چه تعبیراتی برای بهائیت تفسیر کرده‏اند و به چه دسایسی اشتباه کاری می‏کنند بعدا خواهید دید.

این سخن را ترجمه پهناوری‏

گفته آید در مقام دیگری‏

باز مرقوم رفته که (شاید کشف الحیل و یا بارقه‏ی حقیقت ذهنش را مختل نموده) بلی شخص منصف نظر به حدیث شریف انظرو الی ما قال و لا تنظر الی من قال اگر غرض را کنار گذاشته در هر مطلبی غور و تفکر نماید البته هزاران مسائل را کشف می‏نماید خصوصا در مطالبی که از روی اسناد و مدارک صحیحه نوشته شود تا حال بنده قریب بیست جلد کتب ردیه خوانده و دیده‏ام در حالتی که همه آن‏ها در جای خود درست است ولی همه را رد نموده از خود ردیه‏ها به خودشان جواب گفته و ابدا اعتنائی به عوالم آن‏ها نکرده ولی در اینجا ابدا جای انکار نیست و به غیر از تسلیم و رضا چاره‏ای نه زیرا مطالبی که در کشف الحیل

بارقه حقیقت درج شده برخی از آن‏ها را خود به رأی العین دیده و شنیده‏ام و خود شهادت حضرت عالی کفایت است که اطلاعات داخلی فانی بیشتر از شما است زیرا هشت سال است شب و روز با کتب الواح و استدلالیه‏ی بهائی محشورم و بنده ایراداتی دارم که غیر از نوشته‏های آقای آیتی است و برای احدی جای تردید و شبه نه انشاء الله اگر مقتضی باشد در این ضمن ملاحظه خواهید فرمود:

باز مرقوم شده که (وقتی که بحر اعظم الهی به جوش و خروش آید خس و خاشاک و اجساد میته متسنده را از خود دور سازد) اولا متسنده نیست منتنه است یعنی بو کردوه و متعفن در ثانی این حرف در جای خودش صحیح است اما در اینجا بحر اعظمی وجود ندارند که به جوش و خروش آید نعم ما قال الشاعر

زاهد بگذشت از سر این آب که سیراب‏

گردد ز می باقی غافل که سر آب است‏

ولی توان گفت که اصطخری بود و آبش عاریه از بحر اعظم اسلامی به جهت اینکه منبع و عمقی نداشت کم‏کم از بحر خشک و عفونات مهلکه‏اش به دماغ ماهی‏ها رسیده بنای دوری گذاشته خودشان را به طرف آب زلال و شیرین اسلامیت می‏دهند که وحوش و طیور الهیه کل از آن آب گوارا سیراب می‏شوند و در نهایت راحت زندگانی می‏نمایند.

ایضا تحریر شده (اشارات عظیمه امروزها واصل که

ملکه‏ی رومانیا و سلاطین در بهار به زیارت ساحل اقدس شرفیاب خواهد شد) این نیز از آن بشاراتی است که قبل از این گفته شده و می‏شود که هیچ یک اساسی ندارد فقط و فقط قالب الفاظ است که گوسفندان بها را با آن مشغول کرده و می‏نمایند.