به عقیدهی مصلحین یا مصلحی که بخواهد یک همچو اصلاحات مهمه را عهدهدار شود اولین شرطش این است که قطعا و یقینا از سیاست بر کنار باشد زیرا اگر بخواهد طرفدار سیاسی باشد یا تحت نفوذ و سیطرهی یکی از سیاستهای داخله و خارجه واقع شود به کلی آزادی فکر او گرفته شده باید اصلاحاتی را که در نظر دارد محدود به حدود آن سیاست سازد و برای نفع آن سیاستی که بر او حاکم است کار کند و در نتیجه به جای نفع ضرر حاصل مینماید لذا مصلح مذهب باید مانند آن باشد که اساسا کلمهی سیاست
به گوشش نخورده است و به قول یکی از رفقای مصری ذکرش این باشد که اعوذ بالله من السیاسة و سینها و یائها و سینها الثانی و هائها ثانیا باید چنین مصلحین یا مصلحی به قدری منقطع و بیطمع باشد که حقیقة در نظرش زر و سیم با سنگریزه فرقی نداشته باشد از دنیا نخواهد مگر لقمهی نانی که سد جوع او کند و اگر آن هم نرسید مضطرب نشود و از عقیدهی خود دست بر ندارد جان بدهد و برای نان به طرفی نگراید حتی برای انجام مقصد خود زر نخواهد تا قوه دارد کار کند و چون قوهاش منقطع شد بقیه اصلاحات خود را که در نظر داشته بگذارد و بگوید اهلش پیدا خواهد شد برای انجام و اتمام این کار و نگوید حالا دیگر برای اختتام و انجام عمل ناچارم دست به مادیات دراز کنم زیرا دراز دستی به مادیات همان است و کوتاه دستی از معنویات همان بالاخره باید مصلح آیت مؤسس باشد یعنی همان قسم که پیغمبران مرسل خود را به دنیا نیالودند او نیز آلایش نجوید و همواره به پاکی و تنزیه صرف قدم زند.
ثالثا مصلح باید از روی حقیقت با دوست و دشمن یکسان معامله نماید و در نظرش تمام مردم یک مقام را دارا باشند و در نتیجه اگر اشخاصی بر او حمله کردند او بر ایشان لسانا و قلما حمله ننماید اگر او را تکفیر کردند او کسی را تکفیر نکند و خلاصه این که صبور و وقور باشد و هیچ چیز او را از مقصد مقدسش منع ننماید و در دعوتهای خود لین العریکه و رؤف و نیک محضر باشد ولی در دعوت مردم بر قبول اصلاحات لازمه قصور ننماید یعنی از ابتدا مصالح حاضر کند و اصلاحات مذکوره را که به مباشرت یک شخص یا جمعی انجام گرفته باشد در دست گیرد و محسنان آن را با بهترین بیان بفماند و به قبول دعوتشان نماید و در هیچ مقام کمترین خشونت و غرور به خود راه ندهد.
رابعا مصلح باید هر چه را خود نفهمیده و یقین نکرده علی العمیا به دیگران نیاموزد و هر چه را فهمیده و دانسته اگر منشاء و مبدء آن از علما ادباء حکماء حتی انبیا است گوینده آن را فوری نشان دهد و ابدا برای استراق ادبی حاضر نشود بلکه گفتار دیگران را مسکوت و در بوتهی ابهام و اجمال نگذارد که در این کار عیبهای بزرگ و تقصیرهای عفو نشدنی است و خائن در کلام دیگران یا متمجمج در آن به مراتب بدتر از خائن در اموال و نوامیس است.
خامسا مصلح باید از کلمات مغلقه و مبهمه و سخنان سه پهلو احتراز جوید که آن گونه سخنان خود حاکی از سیاست است بلکه باید واضح و آشکار جوهر مقصود را به مردم بفماند و صراحت لهجه داشته باشد و از تباین و تناقض بپرهیزد و رویهی مستقیمه خود را تابع امیان این و آن نسازد و از احدی مدح و قدح نگوید و ننویسد.
سادسا مصلح باید از حب جاه و ریاست بر کنار باشد چه گفتهاند (آفة الزعماء ضعف السیاسة و آفة العلماء حب الریاسة)
سابعا مصلح باید تمام مراتب مذکوره و سایر ملکات فاضله را بدون ریا از روی حقیقت دارا باشد چه اگر همهی سلاطین بکوشند که تظاهر و ریای کسی را به پرده فریب و خدعه بپوشند بالاخره پرده از کار خواهد بر افتاد و متظاهر ریاکار از صمیمی نکوکردار ممتاز خواهد گشت. اما قدمهائی که نگارنده برای جستن مصلح امور اجتماعی و مذهبی در ایران برداشته و تا کنون او را نجسته نهایت بعضی کسان را بیضرر دیده و بهائیان را پر ضرر به قراری است که ذیلا تقریر میشود.