جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

مرام یا ایدآل مؤلف

زمان مطالعه: 4 دقیقه

بر اثر سفسطه و مغالطه و انتشارات کذبه‏ی بهائیان مرکز عده‏ای از مردم گمان کرده‏اند که نگارنده هیچ گونه مرام و مقصدی نداشته و ندارد و من دون اراده روزی چند با بهائیان بوده و ایامی است که از ایشان بریده و اغراض منفعت جویانه‏ای داشته و روا نشده و قلم بر مخالفت کشیده و حتی اسرار مذهبی ایشان را که فاش نموده گمان کنند که فحش است و تهمت چه مشکل است باور کردن این که یک مذهبی این قدر عقائد و عوائد سخیفه ناهنجار در آن باشد اما نگارنده بر این گونه تهمتهای رؤسای بهائی و تصورات

مردمان بی‏خبر ترتیب اثری نداده.

از مرام اولیه‏ی خود که سی سال در راهش صرف عمر و مال و حال کرده منصرف نگشته انصراف از بهائیت هم متضمن انصراف از مرام اصلی او نبوده و نیست و پیش از آن که عین مرام و ایدآل خود را شرح دهد معروض می‏دارد که نگارنده در یک خاندان مذهبی پرورش یافته بسیار کسان می‏دانند که پدرش از علما و صلحای مسلم مسلم و جدش از فقهای اول درجه و جد امی او از خوشنویسان و شعراء و جد مادری اعلایش سلطان ابراهیم ادهم است و طراز شاعر معروف یزد نیز از ارقاب نزدیک او بوده است و به طوری که کرارا گفته‏ام نه این اظهارات منشأ افتخار من است بلکه اصلا افتخار را امر موهومی می‏دانم پس اظهار آن مراتب بر سبیل مقدمه و برای پی بردن به مقصود است که دانسته شود تربیت بیت نگارنده تربیت مذهبی بوده که تاکنون نتوانسته است از قید مذهب آزاد شود و تا آخر عمر هم به همین قید مفید خواهد بود ولی استعداد ذاتیم اقتضا داشته که در امر دیانت به حالت جمود و توقف و تقلید و تعصب باقی نمانده با تطورات و تحولات عدیده هم قدم شوم تا به بینم شاهد مقصودم از کجا عرض جمال نماید و طایر منظورم از کدام فضا پر و بال گشاید.

و خلاصه این که بر اثر مجاهدات و سودای حقیقت‏خواهی یک مسلک تجدد اسلامی در نگارنده ایجاد شد زیرا پس از جلوس بر مسند روحانیت و ریاست اسلامی و تتبع در اخبار و آگاهی از تاریخ اسلام و تطورات آن و مطامله کتب ردیه‏ی مسیحیان و مشاهده‏ی ترقیات روز افزون ملل و دسیسه‏ی اجانب در تضعیف این دین حنیف و تنزل و انحطاط مسلمین و بالاخص علمای اسلام که خودم هم در لباس ایشان بودم دیدم به قول شاعر

اسلام بذات خود ندارد عیبی‏

هر عیب که هست از مسلمانی ماست‏

و اگر ما مسلمانان خود را اصلاح کنیم و با تجدد و ترقیات دنیا همراه شویم عیبی باقی نمی‏ماند.

زیرا قرآن که مدرک شناسائی اسلام است تنها کتاب جامعی است که بین تمام کتب سماویه برجسته و قابل تفخیم و تعظیم است و لایق است که مطاع و متبع واقع گردد قرآن مانع و رادع هیچگونه ترقی مادی نیست و دال بر ترقیات اخلاقیه هم هست بر خلاف فروعات طاریه و بدعتهای عارضه و اخبار متزلزله که صحت آنها نامعلوم است ذاتا رادع ترقی مادی است و هادی

به ترقیات اخلاقیه هم نیست و همیشه خصم لدود اصول مفیده را مسکوت گذاشته و روپوش بر آن کشیده فروع لا یغنیه و امور غیر معتبره را به رخ مدعی علیه خود می‏کشد و ابدا نمی‏گوید اسلام کتابش محفوظ و متین است و سایر ادیان کتبشان محرف و متزلزل و غیر متین، توراتی که نویسنده‏ی آن یک عده مورخین بوده‏اند اناجیلی که نگارنده‏ی آن یک عده مسیحیان بوده‏اند که حتی زمان مسیح را درک ننموده‏اند زند اوستا که اصلا معلوم نیست چه بوده و کجا رفته و چه اثر از آن باقی مانده و حتی معلوم نیست زردشتی که این کتاب بدو منسوب است در کدام زمان و از کدام خاندان به وجود آمده و بالاخره معلوم نیست که کلمه‏ی زردشت اسم است یا لقب اسم خاص است یا عام به قسمی که جمعی برآنند که زردشتها متعدده بوده‏اند و این لفظ به منزله لفظ برهمن است که به رؤسای هنود داده شده و خلاصه این که کتب موجوده‏ی مذاهب هیچ کدام قابل آن نیست که انسان اعتماد نماید و آن را کتاب همان پیغمبری که بدو منسوب است من دون تحریف بداند و به علاوه مندرجات این کتب چیزهای مهمی نیست که قابل توجه و اتکال باشد. احکامی در این کتب تدوین نشده است که مکلفی و رافع حوائج بشر باشد برخلاف قرآن که تنها کتاب کامل و جامع بدون تغییری است که (لا یغادر صغیرة و لا کبیرة احصاها) و لا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین. درباره‏اش مصداق دارد. و اگر چه می‏دانم معترضین بر این سخن اعتراض نموده و گفته‏اند طیاره در کجای قرآن است و مکروب در کدام آیه مذکور است؟ ولی من از آن جا که این گونه اعتراضات را به کرات شنیده و همه را از حنجره‏ی معاندین اسلام حتی بهائیان که به ظاهر تظاهر به تصدیق قرآن دارند و باطنا الد الخصام قرآن و اسلامند شنیده و جواب گفته‏ام و اجوبه‏ی شتی نیز در کتب اسلامیه از مصر و هند و خود ایران به قلم بزرگان اسلام درج شده و همه دیده‏ایم و یقین کرده‏ایم که نام طیاره و امثالها لازم نیست در کتب سماویه‏ی ذکر شود مگر به تأویل و رمز و رموز این امور در قرآن مجید بسیار است و در سایر کتب دینیه هیچ نیست چنان که در قرآن است – و الخیل و البغال و الحمیر لترکبوها و زینة و یخلق ما لا تعلمون: یعنی غیر از اسب و استر و الاغ که برای سواری و زینت شماست مرکبی خلق خواهد شد که حالیه شما آن را نمی‏شناسید یعنی موتور و طیاره لذا در این جا سخن را کوتاه کرده به اصل مقصد خود می‏پردازم

هر عاقل منصفی که جهل و تعصب دامن‏گیرش نشده باشد می‏فهمد که

اگر بناشد انسان دین را برای بشر از اعلی و ادنی، به قول متدینین و برای عوام به قول خواص لازم شمارد چاره ندارد جز این که اعتراف کند که اسلام بهترین ادیان و مذاهب است به شرط این که بسیاری از اخبار و روایات و ادعیه و قصص و مقاتل و معجزات جعلیة و عوائد طاریه‏ی بر اسلام را به دور ریخته و مصداق فاضربوها علی الجدار که نص بیان ائمه است مجری داشته یک مطالعه‏ی منصفانه‏ای در اصل قرآن و سجایای منزل آن بکار برد بی‏شک در آن جا زانو زده ربقه‏ی اسلامیت را به رقبه‏ی اطاعت افکنده فریاد خواهد کشید که ربنا اننا سمعنا منادیا ینادی للایمان ان آمنوا بربکم بآمنا الخ.