لحن نقد گونه ی عبدالبها در نامه به عمه خانم و دعوت او به پذیرش امر بهاءالله با عبارت پردازیهای ادبی که به قصد تفاخر و به رخ کشیدن سواد و نثر ادیبانه در نزد عمه (که خود ادیبی اریب بوده(، گه گاه عمه خانم را علیرغم صبر و حوصله، از کوره به در برده کنایه هایی به او زده اند تا نشان دهند اغلب عبارات او صرف نظر از بی پایگی محتوایی از سلاست و فصاحت و استحکام و صحت ادبی هم خالی است.
برای نمونه خطاب به او می گوید:
“اگر بخواهد تمام عباراتی که نگاشته اید جواب آنرا در ضمن آن عبارت بنگارد مطول و مبسوط خواهد شد اولاً باید قلم حک و اصلاح بردارم خط نسخ بر سر آن صفحه گذارم زیرا که چون قصاید حکیم ریاضی یزدی مفردات آن صحیح است ولی بر مرکبات آن معنی مترتب نمی شود الا به رمل و اصطرلاب و تاویل و توجیه!!
خوب است آن نور چشم به این عبارات مراجعه نماید ببیند:
“سکان آن سامان با کمال روح و ریحان و سرور و حبور بی پایان در جهان یزدان محشور گردند ”
چه معنی دارد؟!
خدای متعال شاهد حال و گواه مقال است که در تحریر این عبارات خجالت می کشم. نمی دانم آن احمق هایی که چنین عبارت ها را می بینند و می خوانند و تمجید می نمایند مگر حس انسانی ندارند که چرا باید اینان را در زمره ی بنی نوع انسان دانند و نمره آدمیان خوانند:
چشم باز و گوش باز و این عمی حیرتم از چشم بندی خدا ختم الله علی قلوبهم وعلی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه و لهم عذاب الیم… ” (ص17)
در دنباله باز متعرض اشتباهات ادبی در یک عبارت دیگر او می شود و می گوید:
” اولاً ما از عدم فصاحت و سلاست و ربط عبارات صرف نظر می کنیم و از ارباب دانش و هوش مستدعی ایم که این عبارات را به میزان صحت و اعتدال سنجیده اگر در او غشی و عیبی نیست بر من، طعن سهل است لعن نمایند… “!!
سپس مانند کسی که می خواهد از اغلاط ادبی برادر زاده در گذرد و او را در دادگاه منطق با سوالات حکیمانه متذکر و محاکمه نماید تا به هوش آید و بیش از این در این سراشیبی سقوط نکند این پرسش ها را بر سر او می ریزد:
” ثانیاً پس از غمض بصر و صرف نظر از ظاهر عبارات آن نور چشم سوال می نمایم که:
آیا شما از موهبه خفیه الهیه بی خبرید یا من؟
شما کتمان حق کرده اید یا من؟
شما هوای نفس را بر رضای خدا ترجیح داده اید یا من؟
شما دعوی انا ربکم الاعلی کرده اید یا من؟
شما سبب قتل و هلاکت نفوس مقدسه که هر یک از ارکان دین و اسطوانه آئین بودند شدید یا من؟
شما محرک و موید ابالیس فتنه و فساد بوده اید یا من؟ شما به حضرت ذکر نسبت جهل دادید یا من؟
شما به نقطه بیان کافر شده اید یا من؟
شما به وصی منصوص او جاحد و منکر شده اید یا من؟
شما اغوای جهله و فسقه در قدح و شتم حضرت ثمره (ازل) کرده اید یا من؟
شما نصوصی که اقلاً پانصد توقیع که نص قاطع بر وصایت و خلافت آن حضرت در دست است به غیر از ولایات جمع کرده و از مردم گرفته انکار کرده اید یا من؟… ” (ص 18)
این محاکمه تاریخی عمه ای آگاه به همه ی وقایع و امور داخلی و خارجی نسبت به برادر و برادر زاده برای همیشه پژوهشگران را سندی متین و مستحکم خواهد بود.