ابتدا مستعمره اسپانیا بود اما پس از درگیری با امریکا که به شکست اسپانیا انجامید، این کشور در سال 1898 در برابر 20 میلیون دلار به امریکا واگذار شد. (1) پس از آن تا سال 1946 در استعمار امریکا قرار داشت. در این دوران امریکاییها به منظور مسخ فرهنگی مسلمانان اقداماتی انجام دادند که تعداد بیشتر کلیساها از مساجد در اکثر شهرهای مسلماننشین از آن جمله است. فشار زائدالوصف امریکا بر مسلمانان در دوران استعمار و سپس استقلال ظاهری ـ و ادامه سلطه امریکا توسط حکومتهای دستنشانده ـ موجب شد که مسلمانان جبهه آزادیبخش مورورا پایهگذاری کنند که این جبهه با انشعاباتی که در آن صورت گرفت بعدها نیز به مبارزات خویش ادامه داد.
در اوضاعی که دولت فیلیپین روابط عمیقی با ایالات متحده دارد و سیاست اسلامزدایی توسط امریکا در فیلیپین دنبال میشود و مسلمانان مبارزات مستمری را برای حفظ هویت اسلامی و احقاق حقوق مسلم خویش آغاز کردهاند بهائیت وارد این کشور میشود. توضیح آن که:
هنگامی که رژیم دست نشانده امریکا در فیلیپین با خشونت حکمرانی میکرد، هزاران نفر از آزادیخواهان بر ضد آن قیام کردند و به زندانهای مخوف افتادند، چرا که آنها حضور پایگاههای امریکایی را در کشور خود بر نمیتافتند.
در این اوضاع بهائیت دست به کار و دولت فیلیپین که میدانست آموزههای این فرقه چه نقش مهمی در حرکتهای کلی و ضد استعماری دارد، بشدت از آنها حمایت کرد و تمام امکانات را در اختیارشان قرار داد تا به راحتی و با دست باز به فعالیت بپردازند در این میان، مبارزان فیلیپینی بویژه در مناطق مسلماننشین که جزء اصلیترین هدفهای تبلیغی گروههای بهائی بودند به نقش منفی و استعماری این هیاتها پی برده و به مقابله با آنها پرداختند و از جمله در یک عملیات غافلگیرانه و هشدار دهنده، 3 تن از مبلغان بهائی را که از ایران به آن نواحی رفته بودند، اعدام انقلابی کردند و با این اقدام خود، ضمن وارد آوردن شوک سنگین به تشکیلات بهائیت، پیام خود را نیز به آنها تفهیم نمودند.
برای پی بردن به نقش منفی و مخرب این فرقه در آن کشور کافی است بدانیم در شرایطی که خانوادههای زندانیان سیاسی امکان ملاقات با عزیزان خود را نداشتند، دولت فیلیپین اجازه داده بود که هیاتهای تبلیغی بهائی به میان زندانیان برود تا با کسب خبر و شکار مبارزان، ضمن ایجاد شکاف در محبوسان، روحیه انقلابی را نیز در آنان بخشکانند. گزارش زیر که در نشریه رسمی بهائیان استخراج شده است، به خوبی نقش مخرب فرقه مذکور را از زبان یک زن بهائی به نام حشمت الله اشراقیان که از سوی بهائیان ایران برای تبلیغ به آن کشور رفته بود، نشان میدهد:
بنابر دعوت محفل مقدس ملی، به مانیلا رفتم. خانمی از مهاجرین امریکایی و… مهماندار من بودند، خیلی محبت و احترام فوقالعاده نمودند. روز بعد، برنامه صحبت در زندان بود… دکتر مهاجر و اشراقیان هم هفته قبل از زندان دیدن کردند، نمیدانم برایتان نوشتهام یا نه؟
عده زندانیان 9 هزار نفر است. آنهایی که محکوم به مجازات سخت یا حبس ابد یا محکوم به مرگ هستند، در این زندان میباشند. قریب یک سال و نیم پیش، امر مبارک [=بهائیت] به داخل زندان نفوذ نمود. هم اکنون 900 بهائی در آنجا داریم… رئیس زندان میگفت: ای کاش که همه بهائی شوند تا ما از شر [مبارزین] خلاص شویم. مقامات مربوطه احترام فوق العاده به امر میگذارند. بهائیان در سر تا سر فیلیپین آزادند که از زندان [بهائی] در آن تشکیل میشود.
در میان این نفوس یعنی [زندانیان] دکتر و وکیل و دانشجویان دانشگاه و غیره هستند. وارد شدن به زندان حتی برای اقوام زندانیان کار آسانی نیست. باید اجازه مخصوص از چندین محل بگیرند، آن وقت از پشت میلههای زندان صحبت کنند، حتی کشیشهای کاتولیک. ولی برای بهائیان همین که در ماشین از دور گفتیم. بهائی، آناً اجازه دادند.
خلاصه پس از عبور از درهای آهنین وارد زندان [شدیم] و به محل زندانیان رفتیم… نه تنها بهائیها جمع شدند، غیر بهائیها هم آمدند. معاون ایادی، (2) پروفسور سمیناگو، مرا معرفی نمود، پس از آن شروع به صحبت کردم و ایشان ترجمه به زبان محلی مینمود برای اشخاصی که انگلیسی نمیدانستند.
چندین آسایشگاه مختلف را دیدن کردیم و در هر کجا مطالبی برایشان گفتم. در محل مسلمانان، مباحثه با 2 ملای مسلمان که مدتی است زندانی هستند، خیلی جالب بود، از 7 صبح تا 2 بعدازظهر همین طور حرف زدم… باری بعد از صرف غذا در رستوران آنجا مجدداً بازگشتیم و تا ساعت 5 بعد از ظهر آنجا بودیم. خاطرات خوش آن روز همیشه در خاطرم است. (3).
1) فیلیپین، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی، 1382، ص 19.
2) شوقی افندی برای تبلیغ بهائیت شبکهای بینالمللی ایجاد کرد و 27 نفر را در رأس آن قرار داد و آنها را ایادی امرالله نامید تا هر یک امور مربوطه را در بخشی از جهان بر عهده بگیرد، پس از چندی برای هر یک از آنها چندین معاون در نظر گرفت که به آنها معاون ایادی میگفتند.
3) آهنگ بدیع، سال بیست و یکم (1345(، ش 1، ص 19.