مدتها میشنیدم که حضرت بهاءالله! در محله عربها قبل از نیل به مقام خدائی به میرزا حسینعلی عریان باز معروف بوده و تا چندی معنی این سخن را ندانسته حمله بر یاوه گویی مردم میکردم تا آنکه از کثرت اشاعه در بین خویش و بیگانه از آشنایان بدین بساط یقین شد که یک همچو اشارتی در آن وجود بیمانند! بوده لذا در صدد تحقیق بودم که سر این اشاعت را دریابم یک وقت هم سخن از قلی نوکر قرةالعین رفت که او در سفر به دشت مرخص شده و برگشته و بقیه عمر را به مسجد و دعا و توبه پرداخته پس از تحقیقات عمیقه معلوم
شد که بازگشت او بر سرقضیه حمام بوده که قرةالعین او را با میرزا حسینعلی بهاء بر سر لباس خود در میانتو نشانده و خویش وارد حمام شده ولی هنگام خروج از حمام میرزا را با قطیفه به درون طلبیده و قلی همچنان مستحفظ لباس و جامه دار خانم بوده مگر اینکه ورود میرزا به حمام طولانی شده و مدت آن خیلی بیش از اعطای قطیفه بلکه در خور ادای چندین لطیفه بوده از این رو قلی رو برتافته و به معاودت و رجوع شتافته و این معنی را هم از پارهی مطالب تاریخی ما در کتاب کواکب الدریه میتوان یافت هم شرح حمام قرةالعین در ناسخ التواریخ و بعضی دیگر از تواریخ مؤلفهی در آن عصر بکما بیش درج است.
هم به تقریبی در لوحی که از قلم عبدالبهاء به نام منیره خانم ایادی دختر حاج ملا علی اکبر شهمیر زادی صادر شده فهمیده میشود زیرا در ایامی که منیره خانم علمدار حریت نسوان بهائی شده بود و خیلی حرفها راجع به او و رفقای حریت طلبش در السنه و افواه افتاده بود با اینکه عبدالبهاء خودش او را اجازهی به تأسیس انجمن حریت داده بود به طوریکه شاید بعدا شرح آن را بنگاریم معهذا به منیره نوشت آنچه را که خلاصهاش این است – پرده دری نکنید و به طور حکمت و تقیه و احتیاط رفتار نمائید زیرا یک بیاحتیاطی قرةالعین در سفر به دشت ملاحظه نمودید که چه مفاسدی به بار آورد؟!
باری گفتگو بر سر حمام و کلمهی عریان باز بود که این معمی فقط در ان بتکدهی اهل بهاء حل شد که دیدم از جمله عکسها عکس سیاه قلمی است که برای بهاء کشیده شده در حالتی که عریان در حمام مشغول غسل و غسل است! هر چند هنر نقاشی در آن به کار رفته و از فرط نازک کاری و تصنع تباین زیادی بین عکس سیاه قلم و فتوغرافی او او که در فلسفه نیکو درج است پیدا شده ولی فهم آن مطلب مهم نیست بلکه این قضیه مهم است که آقای عریان باز با چه اصول و برای چه منظوری این کار را کرده؟ پس از آنکه کنجکاوی های زیاد به عمل آمد معلوم شد که گذشته از جنبهی خودنمائی و نوایای فاسدهی فاسقانه تنظیم آن سیاه قلم برای روسفید شدن او از اتهام آلودگی به پشم و مو بوده! و شرح آن این است که آقا محمد حسن خادم مسافرخانه هر وقت سخن از ازل به میان آمد گفت هر کس به عکس او نظر کند میبیند که این خرس پر پشم لایق مقام الوهیت نیست و باز از قدمای دیگر همچون میرزا احمد یزدی داماد افندی و کسان دیگر میشنیدم که میرزا محمد علی
غصن اکبر بدنش همچون عمش ازل پر پشم است و همین برهان بطلان اوست از این مقدمات این نتیجه حاصل شد که چون جمال مبارک بها را میبینم که با بدن عریان در حمام نشستهاند و یک مو بر بدن مبارک نیست میفهمیم هیکل حق این هیکل مقدس است؟
ولی عجب در این است که این دلیل هم علیل درآمده زیرا به شهادت حمامی و سلمانی عکا حقیقت قضیه بدین گونه که مورد استدلال است نبوده و بین ازل و بهاء و غصن اکبر و عبدالبها فرقی در تناسب بدن و بشره و
قلت و کثرت پشم به چشم اغیار نیامده مگر اینکه بگوئیم محسنات این ظهور تمامش اختصاص به احباب دارد و دیدهی بیگانگان آن محسنات را نمیبیند که گفتهاند (و عین الرضا عن کل عیب کلیلة.)
خلاصه ما از انتظار بیرون آمدیم و برای اینکه قارئین کتاب هم از انتظار بیرون آیند این مقاله را بدین گونه ختم مینمائیم که عقیده مقربین و محارم امر بهاء که به زیارت عسکهای ایشان فائز آمده و به دیگران بشارت آن را سوغات دادهاند این است که هیکل خدا باید چنین باشد که در سیاه قلم ذیل دیده میشود نه آنگونه که در عکس ازل دیده شد!