جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

شراب شور و رباب کور

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در سفر دوم شبی مرا کسالت و خبرش به حرمسرا رسید ای واویلاه و ادیناه حضرت آواره را ضعف مزاج فرا گرفته باید علاج کرد علاج بسیار است همه در کار است ولی نگارنده از ترک ذکرش ناچارش است این یکی که ناهنجار است ذکرش رواج بازار است صبح است در مسافرخانه در بستر تنبلی آرمیده‏ام می‏بینم یک زیبا صنمی مجدر مانند ماه شب بیست و هشت اما منخسف و سیاه چهره قد چون چنار امامزاده صالح اما کج‏تر از آن ریش سیاه و سفید چون طناب حمالان بر جمالش دیمده یلان یلان قدم زنان رو به اطاق می‏آید و شیشه‏ی شرابی در دست دارد واویلا این کیست برای چه آمده مگر من چه گناه کرده‏ام که ملائکه عذاب افندی مأمورم شده من که همواره همدم حور و قصور بودم، من که به غلمان نظری نداشتم اکنون چرا پتیاره دوزخی همدمم شده؟ بالاخره وارد شد خیره خیره نگاهش کردم دیدم به نظرم آشناست. سخن گفت دیدم لهجه‏ی یزدی دارد پیشانی فشردم فکر کردم یادم آمد که ربابه فیروز آبادی است؟

جستم و از وحشت آستین بفشاندم‏

یک دو تلنگک زدم چو مردم شیدا

گفتم خانم کیستی از کجا آمده‏ای که لحن جانگزایت به گوشم آشناست با هزار عشوه و غمزه گفت یار قدیم ربابه فیروز آبادی. به به – گل گفتی آیا نیم گل دشت مجو مردکی آمدی چه می‏کنی؟ گفت من چندین سال است مقیم کعبه مقصودم و ندیم حضرت معبود! گفتم عجب عجب چه دیدی چه شنیدی؟

باز گو از نجد و از یاران نجد

تا در و دیوار را آری به وجد

دم غنیمت است بیا بنشین صحبت کن – به ریش چه خوبی داری این ریش از کی بر عارضت دمیده.

بوی جان می‏آید از پشم شتر

این شتر از خیل سلطان ویس در

خانم خجل شد سر به زیر انداخت اسم شتر شنید یادش از عشوه‏ی شتری آمد گفت من همان ربابه‏ام که هرجا می‏شنیدم شما بر منبرید سر قدم ساخته می‏دویدم حمد خدا را که پس از ده سال بازتان دیدم و عشق را در عالم

امر از سر گرفتم.

دل من بر سر آن مهر و نشان است که بود

تو مپندار چنین است چنان است که بود

دیدم دلبر کور را بیشتر می‏توان دل به دست آورد خاصه اگر ریشدار باشد گفتم نه تنها تو بر سر مهری من هم عاشق این چهرم!

به چشم‏های کج تو که راست می‏گویم‏

که دل ز دیدن روی تو گشته است پریش‏

به موی زلف تو یک مو نکرده‏ام تغییر

ز دوستی به سر پشم صورت و موی ریش‏

شیشه را از زیر چادر بیرون آورد که حضرت خانم داده و فرموده‏اند از این دوا بخورید که خاصه‏ی سر کار آقاست و برای شما شفا گرچه در تخصص آن دروغی مکنون بود چه حضرت آقا مشروب بد استعمال نمی‏فرمودند و این شراب بد بود! چنانکه شیخ وفا که قدیم‏ترین و محرم‏ترین مبلغ بهاء بود به قول حاجی علی مهاجر در محافل تهران و قزوین گفته بود اطبا شراب قزوین را برای رعشه‏ی دست جمال مبارک تجویز کرده‏اند. از آن پس تا چندی هر بهائی قزوینی که دسترس یافت صندوق شراب حمل به ارض مقدس! نمود و ظل السلطان در کاشان در حضور جمعی گفت در پاریس شبی که با عباس افندی مشروب می‏خوردیم اسرار قلب خود را گفت و دانستم او هیچ دینی ندارد و البته آن مشروب که با هم خورده‏اند خوب بوده و این شراب که ربابه آورده بد بوده ولی شراب شور از دست رباب کور چون از طرف مکلم طور! رسیده است باید گفت شراب طهور است و موهبت ظهور و میرزا علی اکبر رفسنجانی یکی از گناهانش این بود که بر سر سفره خصوصی ماءالعنب از دست آقا نگرفت و همه بر حمق او تعبیر کردند و آن قضیه سبب شد که فیض دیگران هم منقطع شده از آن به بعد مشروباتی که به نام ماءالعنب از دست آقا توزیع می‏شد قطع گردید مجملا آواره‏ی چون رفسنجانی مقدس نبود و گفت هر چه از دوست می‏رسد نیکو است.

سخن بر سر ربابه بود. خادمه‏ی حرم است می‏داند مبلغ هم محترم است و بر اسرار امر محرم است لذا باید هر رازی را گفت و نشاید آن را باز نهفت لذا روزها آمد رازها آورد تا آنکه روزی دیدمش نفس زنان از کوه کرمل به زیر می‏آید گمان کردم به زیارت رفته بوده است چه کوه کرمل به قول حضرات

موطی اقدام انبیاست و به همان سبب مقام اعلی (قبز دروغی باب) در آن بناء شده آن روز هنوز مشغول بنائی آن بودند دیدم آقا محمد حسن خادم بر من سبقت جسته ربابه را صدا زد که کجا رفته بودی؟ گفت عقب فرمان خانم (همشیره آقا) پرسید چه فرمان؟ گفت یکی از کبوتران حرم بار برداشته حضرت علیا فرمودند او را ببرید از سنگ کوه سنگین بارش کنید تا سبک بار گردد اینک از اثر کلام خانم و از برکت کوه کرمل و مقام اعلی مقصد حاصل شده مقضی المرام برمی‏گردیم! هنوز سخنش به پایان نرسیده بود که آقا محمد حسن لب به دندان گرفت یعنی آهسته بگو من با حالتی بین شوخی و جدی گفتم امر مهمی نیست که از من نهان دارید زیرا من صدها نظیر این حکایت را در عشق‏آباد و همدان و تهران شنیده‏ام نهایت اینکه در آنجا حفظ امر بدان دوای مسقط جنین بوده از دست طبیبان یهودی بهائی در این جا به کشیدن سنگ از کوه (ترویج دین به هر چه مکان اقتضاء کند)