تردیدی نمی توان داشت که طرز تفکر سید کاظم رشتی می تواند پیامدهای نامطلوب و گمراه کننده داشته باشد. به این نکته نیز باید توجه داشت که او شاگردان بسیار داشت و در میان شاگردان خود نیز نفوذ کلمه و تأثیر سخن بسیار بهره مند بود. منابع تاریخی نشان می دهد که سید علی محمد باب هنگامی که به کربلا مسافرت کرد برای مدت چندین سال به حوزه ی تدریس حاج سید کاظم رشتی پیوست و از اندیشههای او بهره گرفت.
ما در اینجا به هیچ وجه مدّعی این نیستیم که فرقه ی بابیّت و به دنبال آن بهائیت که از اندیشه های سید علی محمد باب به ظهور و بروز پیوسته نتیجه ی تعلیمات حاج سید کاظم رشتی بوده است زیرا در حوزه ی درس او شاگردان بسیار دیگری نیز حضور داشتند که هیچ گونه ارتباطی با نوع اندیشههای بابی گری و بهائی گری نداشتهاند. ولی نکتهای که نباید از آن غافل بود این است که فکر موّاج و اندیشه ی سیال وقتی در چارچوب موازین منطقی و عقلی محکم و متین قرار نگیرد می تواند روی اشخاصی که زیر سیطره ی این نوع تفکر قرار می گیرند خطرناک و آسیب آفرین باشد. همه حکمای بزرگ الهی در طول تاریخ روی این نکته تأکید گذاشته و توصیه کردهاند که حکمت را به غیر اهل حکمت و کسانی که مستعد دریافت آن نیستند نیاموزند.
آثار قلمی حاج سید کاظم رشتی نشان می دهد که او از تفکر قوی و اندیشه ی نیرومند بهره مند بوده است. البته در این آثار این واقعیت نیز آشکار است که او با موازین منطقی و فلسفی به درستی آشنا نبوده و با عمق و ژرفای اندیشه ی حکمای الهی فاصله داشته است. به این ترتیب به همان جهت که خود اهل حکمت نبوده به توصیه ی حکما نیز عمل نکرده است، یعنی در مقام تعلیم، به بررسی استعداد و میزان آمادگی شاگردان خود نپرداخته است.
تردیدی نمی توان داشت که مسئولیت افکار و اعمال یک شاگرد هرگز به عهده ی یک استاد گذاشته نمی شود. زیرا هر شخصی مسئول رفتار و گفتار خویش است ولی این سخن بزرگان اهل طریقت را نیز نباید نادیده انگاشت که گفته اند: «شاگرد از استاد خود همان نشان را دارد که دود از آتش.»
سخن گفتن از اندیشه های سید علی محمد باب و فرقه ی بابیه و همچنین پیدایش بهائیت و آثاری که بر آن مترتب است از موضوع این مقال بیرون است. ولی یادآوری یک نکته در اینجا ضروری به نظر می رسد. تجربه ی تاریخی نشان می دهد که وقتی اشخاص موازین منطقی و قواعد عقلی را سبک شمرده و بدون استاد کامل و آمادگی لازم به اظهار نظر در مسائل دقیق فلسفی می پردازند غالباً با نوعی انحراف و گمراهی مواجه گشته و دیگران را نیز به این وادی خطرناک وارد می سازند. کسانی که به عقل و استدلال به نظر می نگرند عقل و استدلال نیز با آنان بیگانه می گردد.