از ابتدائی که میرزای نوری هوای الوهیت بر سرش افتاد سیاست ترکمانی یا آقای کتک خورده را پیش گرفت و شرح آن از این قرار است که دزدهای ترکمان مشهور است که چون از چپاول قافله فارغ میشدند نعل اسبهای خود را میکشیدند و واژگونه میکوبیدند که کسی نتواند بفهمد اینها از کدام راه رفتهاند و نعل واژگون زدن مشهور شده و حکایت آقای کتک خورده را که متضمن سیاست ترکمانی است به کرات از خود عباس افندی شنیدم و پس از مطالعه دیدم این حکایت عینا در خود و پدرش مصداق دارد. گویند آقائی وارد سر طویله شد و نوکر خود را مورد خطاب و عتاب قرار داد که چرا اسبها را نیکو تیمار نکردی؟ و بالاخره سقط گفتن آغاز کرد نوکر پیمانه صبرش لبریز شده آقا را در میان ذبلها (پهن) دراز کرده کتک کاملی به او زد در آن بین صدای درب طویله بلند شد که کسی وارد میشد نوکر از روی سینه آقا برخاسته به کناری ایستاد و حالت مظلومی را به خود داده هر دم میگفت ای آقا چه کردهام که این طور مرا میزنی؟ آیا سزای خدمات من است که چنین مشلقم میسازی؟ آقا دید در حضور شخص ثالث نمیتواند حقیقت را بگوید و کتک خوردن خود را اظهار نماید لهذا گرد از لباس و کلاه افشاندن گرفت و نمیگفت من چنینم هر نوکری که درست خدمت نکند او را میزنم تو میخواهی بمان و کتک بخور و الا از پی کار خود برو. عباس افندی آن مضمون را برای عثمانیها درست کرده بود که هر وقت در قضیهای مغلوب شدند یا اتفاقی برایشان افتاد عکس العمل آن را جلوه داده جشن میگیرند و به اطراف اعلان فیروزی خود را میدهند ولی خود او و پدرش در طول حیات خویش این سیاست ترکمانی را تعقیب نموده همیشه رفتار آقای کتک خورده را سرمشق خود داشتند و طلیعه این سیاست هنگام تبعید شدن از بغداد طلوع نمود که چون بها و اصحابش را در تحت تضییق کشیده به اسلامبول حرکتش دادند به اطراف محرمانه نوشت که بعثت جهری در آن موقع واقع شده و مریدانش را واداشت نگاشتند که جمال مبارک در آن وقت در باغ نجیب پاشا دوازده روز به انزال الواح و آیات پرداخته ندای خود را به مسامع اهل عالم رساندند و بالاخره پس از چندین سال آن ایام را عید رضوان نام نهاده از سی و دوم عید نوروز تا دوازده روز اتباع را به جشن و سرور مأمور کردند در حالتی که آن ایام ایام کتک خوردن این آقا
بوده و حرفی از بعث و الواح نبوده و هر چه گفته شده پس از سالها در مواقع فراغت و حال و بال و از روی ساخت و سازهای شوروی صورت گرفته و بالاخره این سیاست ترکمانی همواره همراه حضرات بوده و تا کنون هم تعقیب میشود به قسمی که اگر با دوربین نظر و نظر دوربین در زوایای تواریخشان بنگریم میبینیم هر جا افتضاحی رخ داده فوری همانجا را مورد معجزه یا قدرت قرار داده نعل واژگون را سوار کردهاند چنانکه در جلد اول شرح لوح ناپلئون را گفتیم که چون عریضه خاضعانه بها ارسال به فرانسه نشد و بر خلاف انتظار او ناپلئون هم مغلوب و منکوب شد فوری لوح قهریه صادر کردند و پیشگوئی که از پسگوئی هم عقبتر بود آغاز نمودند. یا آن که راجع به قضایای اسلامبول پسرش عباس افندی در مقاله سیاح قسمی وانمود کرده که گویا سلطان عبدالعزیز و وزرایش نسبت به مقام این میرزاخدا فوق العاده خاضع و یا اقلا متحیر بودهاند در حالتی که به قدری عثمانیها به ایشان در باب عالی به نظر حقارت نگریستهاند که از وصف خارج است.