گفتیم: ای آدم، این دشمن تو و همسر توست، شما را از بهشت بیرون نکند، که نگونبخت شوی که تو در بهشت نه گرسنه میشوی و نه برهنه میمانی. و نه تشنه میشوی و نه دچار تابش آفتاب. شیطان وسوسهاش کرد و گفت: ای آدم، آیا تو را به درخت جاویدانی و مُلکی زوال ناپذیر راه بنمایم؟از آن درخت خوردند و…
بنا بر آنچه آمد، اگر بخواهیم این ماجرا را از زبان قرآن بشنویم و از آن عبرت بگیریم، نقل قرآن این چنین است:
خداوند متعال اولاً به حضرت آدم)ع) تذکر میدهد شیطان دشمن وی است. فَقُلْنا یا آدَمُ إِنَّ هذا عَدُوٌّ لَکَ وَ لِزَوْجِکَ اما شیطان با حیله گری و دروغ جناب آدم و حوا را فریب می دهد فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطانُ. سپس خداوند چنین خطاب می کند: ناداهُما رَبُّهُما أَلَمْ أَنْهَکُما عَنْ تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَ أَقُلْ لَکُما إِنَّ الشَّیْطانَ لَکُما عَدُوٌّ مُبینٌ و درپی آن، ذکر هبوط آدم به زمین می شود. سپس خود خداوند خطاب به فرزندان آدم می کند و آنان را از شیطان تحذیر می کند یا بَنی آدَمَ لا یَفْتِنَنَّکُمُ الشَّیْطانُ این درسنامه ای است که قرآن در آن ماجرا برای فرزندان آدم تدریس می نماید.
واقعیت این است که در کلام قرآن، سبب این حرمان، نزاع و جدال جناب آدم با شیطان نیست بلکه به عکس، پذیرش سخن اوست که مایه ی آن شده است. لذا خداوند بعد از این اتفاق، یادآوری می کند که”مگر من نگفته بودم که او دشمن آشکار شماست؟”
روشن است که گزارش و درسنامه جناب عبدالبهاء به هیچ روی قابل جمع با گفتار قرآن نیست.