س – اسم پدر شما چیست ج – آقا عبدالله س – کجائی هستید ج – اصفهانی س – چند سال است در طهرانی ج – چهارده سال است س – کسب شما چیست ج عطاری س – منزل شما کجاست ج – دروازه حضرت عبدالعظیم س – چند وقت است داخل سلسله بابیه شدهاید ج – داخل این سلسله نشدهام س – پس چرا شما را اینجا آوردهاند و برای چه آوردهاند ج – به تهمت بابی بودن س – شما را متهم کردند ج – بلی س – داخل این سلسله نیستید ج – خیر س – مگر اینها که بابی هستند بدند ج – نمیدانم ولی یکی دو نفرشان را که ملاقات کردم مردمان بدی نبودند س – اگر تو خوب دیدی از آنها چه وحشتی داری از اینکه شما را به آنها نسبت دهند ج – چیزی نفهمیدم چه وحشتی دارم س – تناقض حرف میزنی یک دفعه میگوئی به تهمت بابیه آوردند یک دفعه میگوئی با یک دو نفر از اینها که ملاقات کردهام خوب دیدهام یک دفعه میگوئی چیزی نفهمیدهام ج – ظاهر آنها را که دیدم مردم خوبی بودند ولی در امور دین گفتگو نکردم که بدانم خوب هستند یا خیر س – اگر نصارا با تو به خوشروئی و بشاشی صحبت بدارد خوب آدمی است ج – چون داخل شریعت نبوی نیست من او را بد میدانم س – اینها که در سلسله
بابیه هستند عامل بودند یا خیر ج – بلی هم به شریعت رسول عامل بودند و هم دعا گوی دولت هستند س – پس همچو کسی باید خوب باشد شما چرا میگوئید مرا به تهمت بابی بودن آوردند و اگر معنی بابی بودن این است اینگونه اشخاص بد نیستند ج – عقیده باطنیه اینها را نفهمیدم س – اگر تو نفهمیدی من از برای تو بگویم میرزا علی محمد شیرازی آمد و رفت به مکه و اظهار قائمیت نمود از آنجا به تبریز آمد آنجا او را کشتند و از وقتی که اظهار امر نمود تا وقتی که کشته شد هفت سال طول کشید و ما حدیث داریم که قائم موعود از وقت ظهور تا وقتی که کشته میشود چهل سال طول میکشد و الان هم میگویند میرزا حسین علی بها که در عکاست ادعای ظهور حسینی مینماید و حال آن که ظهور حسینی بعد از رجعت حضرت امیر و امام حسن است این عقاید به این دلیلها باطل است یا خیر یا شما در این باب تردید دارید ج – من تردید دارم س – به چه کلمه به تردید افتادهاید ج – به این کلمه که اگر نفسی بیاید و اظهار حجت کند باید همان امام بیاید و جواب او را بگوید زیرا که از برای امام حیات و مماتی نیست.