جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

ریاست طلبی و نفاق بهاء الله

زمان مطالعه: 2 دقیقه

شرح وقایع دوران دو ساله ی فرار بهاءالله به سلیمانیه و مناطق اطراف آن، از زبان عزیه خانم (در صفحه ی 10 تنبیه النائمین) شنیدنی است. تلخیص سخنان او چنین است:

منطقه ی کردنشین سلیمانیه، سنی مذهب و درویش مسلک و در اعتقاد خود بسیار متعصب بودند. بهاءالله پس از ورود به هوای ریاست بر آنها به راحتی اعتقادات تشیع را زیر پا گذاشته و در کمال کفر و نفاق با اهانت به مولی الموحدین و ائمه معصومین علیهم السلام، خود را متعصب تر از آنها نشان داده شاید بر مسند ریاست و فرماندهی آنها نشیند. اما خیال خام او برگ و باری نمی دهد و مراشد و اقطاب آن دیار همچون شیخ طه و ابنای او و شیخ براکه و شیخ عبدالله و شیخ رضا و شیخ علی که هریک هزار ها مرید و فدوی جان نثار داشتند و سالها در آن سامان صاحب خانقاه و ریاست بودند جایی برای او نمی گذارند و آرزوی ریاست او به بار نمی نشیند و نقشه اش شکست می خورد. ناگزیر برای گذران عمرو خروج از تنهایی به درس دراویش و عرفا حاضر شده به تحصیل علوم غریبه می پردازد. به گفته ی عزیه در این دو سال روزگار را به سختی و مشقت می گذراند. کسی که هوای سلطنت در سر داشت و با ترور شاه قصد داشت سلطان ایران باشد یا لا اقل جای باب نشیند و رهبر بابیان باشد اینک آواره کوه و بیابان شده و اسیر غربت و ذلت گشته است. سرانجام طاقتش تمام شده و شیشه ی مرامش به سنگ خورده از صدمات روزگار به تنگ می آید و ناچار می شود که عریضه ای به برادرش ازل بنویسد و در کمال خاکساری و سر شکستگی از رفتار خائنانه ی خود عذر خواهی نموده به سبک مناجات طلب عفو و بخشش کند.

به گزارش عزیه از این عریضه اغلب بزرگان بابی نسخه برداری نموده و نگه می دارند. بهاءالله در آخر آن عریضه با کمال ذلت از ازل می خواهد تا او را بخشیده دوباره به نزد خود بخواند تا بتواند کبوتر خانه ی او شود یا جزو مورچه ها و پشه های بیت او گردد)!!) و می گوید استخوان هایم خرد و ارکانم منهدم شده تقاضای بخشش دارم که تو بهترین بخشنده ای.

عزیه می گوید او از راه انابه داخل شد و از گفته ها و کرده های قبل بر حسب ظاهر نادم و تائب گردید و ازل هم او را بخشید و دستور مراجعت داد و بر کارهای نخستینش باز گرداند.

آنگاه عزیه خطاب به عبدالبها این چنین نتیجه گیری می کند:

” کسی که در کمال ذل و عجز و با نهایت خشوع و خشیت چنین عباراتی عرض نماید، سزاوار است که لوای غوایت افرازد و ساز مخالفت نوازد (یعنی دوباره خیانت کند و ازل را کنار بزند(؟! (ص 10)