داستان خاتمیت پیامبر اکرم را از منظرهای گوناگون، خواندیم. اینک به مصداق: خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران، اجازه دهید این اصل اساسی را بر مبنای سخنان منکران خاتمیت و مدعیان بعثتی دیگر، بیان کنیم و داوری را به خوانندگان گرامی واگذار کنیم.
– سید باب در ابلاغیهی معروف به الف (هزار) که قسمتی از آن در صفحات 179 تا 182 کتاب اسرار الاثار نوشته ی فاضل مازندرانی، قسمت الف آمده، چنین اعتراف می کند:
»ولا اعتقد فی شأن الا بما نزلت فی القرآن علی حبیبک محمد رسول الله و خاتم النبیین…
و در هیچ شأنی جز به آنچه در قرآن بر جبیب خود محمد رسول خدا و خاتم پیامبران فرستاده ای، اعتقاد ندارم.
بدینسان جناب باب هم لقب پرافتخار و جاودانه و یگانه ی «خاتم النبیین» را برای محمد مصطفی صلی الله علیه و آله، قائل است.
– همین لقب مبارک توسط جناب بهاءالله هم به کار رفته است:
خاتم انبیاء روح ماسواه فداه در مدت بیست سال جان مبارکش در دست اعداء مبتلا و در هیچ شب امید صبح نبود و در هیچ صبح امید شب نه.
– شوقی افندی در صفحات 18 و 19 کتاب دور بهائی از بهاءالله درباره ی عظمت ظهور ایشان، چنین نقل میکند:
(از خاتمیت خاتم مقام این یوم ظاهر و مشهود)
این سخن گنگ را جناب اشراق خاوری در کتاب رحیق مختوم ذیل لغت خاتم النبیین تبیین کرده و توضیح داده است:
در قرآن سوره ی الاحزاب محمد رسول الله را خاتم النبیین فرموده؛ جمال مبارک جل جلاله (یعنی جناب بهاءالله) در ضمن جمله ی مزبوره می فرماید که مقام این ظهور عظیم و موعود کریم از مظاهر سابقه بالاتر است زیرا نبوت به ظهور محمد رسول الله ختم گردید و این دلیل است که ظهور موعود عظیم، ظهورالله است! و دوره ی نبوت منطوی گردید زیرا که رسول الله خاتم النبیین بودند.
– در سخنی روشن تر و آشکارتر از جناب بهاءالله در ستایش حضرت ختمی مرتبت چنین می خوانیم:
الصلوة و السلام علی سید العالم و مربی الامم الذی به انتهت الرسالة و النبوة و علی آله و أصحابه دائما أبدا سرمدا
سلام و درود بر آقای عالم و مربی امت ها، کسی که به او نبوت و رسالت انتها یافته است و نیز بر خاندان و دوستانش سلام و درود دائمی و ابدی و سرمدی باد. (اشراقات ص 293)
همین سخن را جناب اشراق خاوری هم از ایشان نقل کرده است:
جمال قدم جل جلاله در مقامی می فرمایند:… الصلوة و السلام علی سید العالم و مربی الامم الذی به انتهت الرسالة و النبوة و علی آله و اصحابه… قاموس ایقان ـ ج 1 ص 303 و 304
به نظر حقیر این سخن حضرت بهاءالله از معجزات ایشان به شمار می رود؛ چون ایشان دست آویزهای مبلغان بهایی را در آینده پیش بینی فرموده و راه هرگونه توجیهی را بر آنان بسته و با یک تیر سه نشانه زده است:
1- به جای کلمه ی خاتم، از فعل انتهت استفاده کرده است. چون گویا ایشان می دانسته که مبلغان بهایی خواهند گفت: کلمه خاتم یعنی انگشتر و در نتیجه خاتم النبیین یعنی زینت پیامبران! یا ممکن است بگویند خاتم یعنی مهر و چون مهر برای تصدیق کردن است، پس خاتم النبیین یعنی کسی که درستی دعوت پیامبران پیشین را تصدیق کرده است. (انگار پیامبران قبلی پیامبران قبل تر خودشان را تکذیب کرده اند!؟)
2- ایشان تأکید کرده است که مقام رسالت نیز به آن حضرت پایان پذیرفته تا بعدها کسی نگوید که حضرت محمد خاتم انبیا بود نه خاتم رسل!
در این مورد جناب اشراق خاوری به یاری ما آمده و فرموده است:
و اما خاتم النبیین نظر به نصوص مبارک درباره حضرت رسول در قرآن نازل شده و نه تنها آن حضرت خاتم النبیین بود بلکه خاتم الرسل بودند و این نکته برای آن نفوس ذکر می شود که بین نبی و رسول فرق قایل هستند، جمال مبارک در آیات مقدسه به صراحت ذکر کرده اند که نبوت و رسالت به حضرت محمد (ص) انتهی یافت و ختم شد. قاموس ایقان ـ ج 1 ـ ص 304 و 305.
3- از مصدر رسالت و نبوت بهره برده است تا بعد کسی نگوید خاتمیت نسبی است و پیامبر اکرم نسبت به پیامبران پیشین خاتم بوده است! چون وقتی اصل خاتمیت و نیز اصل رسالت انتها پذیرفته باشد، دیگر به هیچ روی نه رسولی خواهد آمد و نه نبی ای. البته بماند که اگر چنین باشد دیگر خاتمیت افتخاری نخواهد بود، چون همه ی پیامبران نسبت به پیامبر پیش از خود، خاتم بودند.
جناب اشراق خاوری با توضیح سخن جناب بهاءالله بیان کرده است که چون دوره ی پیامبری پایان پذیرفته است و دیگر پس از حضرت محمد به هیچ روی پیامبری نخواهد آمد، مقام حضرت بهاءالله اصلا پیامبری نیست، بلکه مقامی بالاتر است. به سخنی دیگر جناب بهاءالله به گفته ی خودش، پیامبر نیست.
اگر خاطر شریف خوانندگان گرامی باشد، در بخش های آغازین این مبحث نسبتا بلند، معنای «نبی» را آوردیم و گفتیم یعنی کسی که از عالم غیب خبر دارد. یعنی کسی که به او وحی می شود، حال به توجه به این سخن جناب بهاءالله که ایشان نبی نیست بلکه مقامش بالاتر از نبی است، می ماند این سخن که از دوستان بهایی بپرسیم مقام ایشان چیست؟
خواهند گفت: ایشان «من یظهره الله» اند.
می پرسیم «من یظهره الله» یعنی چه؟ می گویند یعنی موعود همه ی ملت ها، می گوییم آیا این موعود همه ملت ها با وحی و خبر آسمانی هم سر و کار دارد یا خیر؟ اگر بگویند آری، عرض می کنیم: با این مشکل چه کنیم که ارتباط وحیانی به خاطر خاتم النبیین بودن پیامبر اسلام گسسته است و اگر بگویند نه، عرض می کنیم: بسیار خوب پس آوردن شریعت جدید و آوردن نام جناب بهاءالله در ردیف پیامبران اولواالعزم توسط جناب عبدالبهاء را چه کنیم؟
ممکن است دوستان بهایی گریزگاه دیگری بیابند و بگویند: مقام حضرت بهاءالله از پیامبران بالاتر است. هر چند هنوز پاسخ این پرسش را دریافت نکرده ایم که اگر کسی پیامبر نباشد دیگر از آسمان و خبرهای آسمانی و وحیانی خبری ندارد، ولی برای آن که تیر خلاص استدلال را به قلب نازک و نازنین مبلغان بهائی بزنیم، این سخن راه گشا را از صفحه ی 110 کتاب بدیع از قول حضرت بهاءالله می آوریم تا دوستان بهایی بدانند تمامی توجیهاتی که در این مقوله می کنند خلاف نظر پیشوایشان است. ایشان می فرماید:
..منتهی رتبه ی تکمیل هیاکل بشریه به رتبه ی نبوت است…
جمله ی جناب بهاءالله کاملا گویاست: هیاکل بشریه یعنی آدمی زادگان، از جمله یعنی ایشان. به این ترتیب به نظر جناب بهاءالله آخرین رتبه ای که یک انسان می تواند داشته باشد، مقام نبوت است. حال با این سخن خود بهاءالله و مقایسه ی آن با سخن دیگرشان، یا باید بگوییم ایشان خارج از هیاکل بشریه اند یا مقام من یظهره اللهی پایین تر از پیامبری است. البته ملاحظه می فرمایید که این فرض هم پذیرفتنی نیست. چون ایشان به آیه ی خاتم النبیین استناد کرده است که مقام آن جناب پیامبری نیست. مخمصه ای بدی است که به هیچ روی نمی توان از آن گریخت. از خوانندگان گرامی تقاضا می کنم خودشان داوری کنند. البته سخن خداوند را به یادشان می آورم که در باره ی قرآن فرموده است ولی ملاک و میزان و معیاری است برای سنجش ادعای مدعیان:
اگر این قرآن از جانب غیر خدا می بود، در آن اختلاف بسیار می یافتی.
به این ترتیب بحث «خاتمیت بر محور پیامبر» بر اساس:
1- قرآن.
2- بیانات خود آن حضرت.
3- به بیان حضرت علی علیه السلام.
4- به بیان امامان معصوم علیهم السلام.
5- به بیان دانشمندان شیعه.
6- به بیان دانشمندان سنی.
7- و نیز به بیان منکران.
پایان پذیرفت.