برای اینکه خوانندگان از موضوع سه چهار واقعهیی که بین طرفین افتاد بیخبر نباشند از قول و نقل علی محمد خان که بعد از یکی دو ماه پهلوان صحنه مخصوص در کرمان شد و واقعه (علی محمد خانی) را به وجود آورد همت میگماریم:
او چنین میگوید:
(من جزو جوانان بسیاری بودم که از بیرون خانه حاج ابوجعفر در اول شبی چوب و چماق و اسلحه برداشتیم و داوطلب حمله بخوانین و شیخیه در وقت مراجعت از مسجد شدیم چون بدر مزار سید علویه نرسیده به مسجد حاج آقا علی (مسجدشیخیه) رسیدیم گروه انبوه آنان را مشاهده کردیم که از مسجد دسته جمعی میآمدند خوانین که جلو و مسلح بودند احساس خطر کردند – پیش از حمله ما با طپانچه بهوا شلیک کردند – ما پا بفرار گذاردیم و آن شب فتح بهمین آسانی نصیب خوانین شد. شب بعد مجهزتر پا بمیدان گذاردیم تا تلافی شب قبل را در آوریم. بتعلیم مردان
آزموده صبر کردیم. آنان باز تفنگهای پر را خالی کردند و البته پر کردن مجدد دقایق چند لازم داشت در این موقع ما مجال ندادیم و با چوب و سنگ و زنجیر به آنها حمله بردیم و در این شب فتح نصیب ما شد. با کمال خوشحالی به بیرون خانه مرحوم حاج ابوجعفر آمدیم و خواستیم گزارش فتوحات را بدهیم آقا متانت خود را از دست نداد از جای برخاست و بنوکر خود (حاج غلامرضا) در وقت ورود باندرون گفت: (حاجی بچهها را مهمانی کن) رفتند و بره آوردند و با ملحقات آن شبی را بخوشی گذراندیم.