لهذا برداشت خبر داد که بیوفایان ظاهر خواهند شد احبارا از شر آنها محفوظ دارید و در عصر خودش ابن اصدق را از مبلغین معروف و مشهور است میخواست پرده را به درد ولی عباس افندی میرزا عزیز الله خان بهادر را مأمور نمود ابن صدوق را از راه هندوستان به شیراز آورد و در آنجا حبس نظر شد و ماهی پنجاه تومان نیز از حاجی امین حواله شد که حق السکوت گرفته در مدح و قدح بهائیها لب نگشاید و هنوز هم هست در این اواخر پس از فوت عباس افندی بدون اجازه از مرکز حرکت کرد به تهران آمد که بهائیها علنا ناقضش خواندند و هم دیگر را از معاشرش منع نمودند مکتوبی از همشیره عباس افندی به او رسید که بر گردد به شیراز و به محفل روحانی تهران نیز چیزی نوشت که عین عبارتش نوشته میشود
[شما تأسی به عبدالبهاء نمائید که سی سال است این گونه نفوس را در زیر پرده نگاه داشته] مقصودش این بود یعنی زیاد تعقیب
بنمائید که برگشته خرافات بهائیت را اعلان نمائید غافل از اینکه برای خدای عالم لازم است که نفوس از قدرت خویش مبعوث فرماید که حیل آنها را کشف نموده و به عموم ملت دام گستردنشان را اعلام دارند پس ثابت شد کهخ قول عباس افندی راجع به پیشین گوئی به لفظ بیوفایان معجزه نتواند شد و همه کس این پیشگوئی را میتواند اختصاص به او ندارد و این دلیل بر حقیقت نمیشود
و در اینکه بنده نوشته بودم که [به غیر از قالب الفاظ عملی در میان نیست] جوابا مرقوم فرمودهاید چنان مفهوم میشود که آیات حضرت بهاء الله گویا الفاظ عملی است اولا به حضرت رسول ص نیز این کلمه را گفتند که ان هو الاساطیر الاولین یعنی الفاظ عملی است
اولا این کلمه کفار عملی بودن آیات قرآن را نمیگوید بلکه میگویند اینها را قبل از تو پیغمبران گفتهاند و گفتههای اولین است تو چیزی بدیع نیاوردهای و بنده نیز عملی نگفتهام بلکه عرض میکنم که گفته بهائیها فقط لفظ است عملی در میدان نبوده و نیست یعنی واعظ بلا متعذ هستند.
مثلا میگویند اتحاد خوب است و اتفاق لازم است و فلان و فلان ولی در موقع عمل چیزی مشهود نبود و دو نفس با یکدیگر متحد و مرتبط نه در قول فخر علمند و در فعل ننگ امم پس این مسئله به اساطیر الاولین مربوط نشد
این است که فقط قالب الفاظ است میگویند و مینویسند در موقع عمل خالی از اعتبار نه اینکه تصور فرمائید که این مرض نفاق و عدم عمل و اخلاق در بین بهائیهای آذربایجان موجود
است که در تبریز و نقاط اخری با هم دیدهایم بلکه همه جا مثل این سامان است و در میان مبلغین که واعظ و عامل اینها است دو نفس متحد یافت نمیشود در عکا و حیفا نفسی محب دیگری پیدا نگردد انشاء الله مرئیات خود را در رساله اخری درج خواهم کرد پس ثابت است که قالب الفاظ است مثل درس دادن معلمین در مدارس که از صبح تا غروب حساب ملیونها تومان را با قلم میکنند ولی در عالم وجود دیناری موجود نمیشود.
و عملی نیز توان گفت به قول سر کار (یعنی ساخته) چنان که آیات و الواح بهارا که من عند الله میدانید نظر به اغلاط آشکار که مغایرت کلی با صرف و نحو داشت مثل (ان یا قلم الابهی) و یا (فلتقدسن انفسکم یا اهل الارض) و غیر هم کثیر من امثالهما پس به جناب زین المقربین اجازه داده شد که تصحیح نماید و آنهائی که «زین» بر غم خود درست کرده آنها را طبع و انتشار دادند و مابقی ماند و اگر به نسخ اصلیه که از قدیم نوشته شده با کتب مطبوعه از قبیل کتاب اقدس و کتاب مبین و اشراقات و اقتدارات و غیر هم ملاحظه فرمائید قول بنده را تصدیق خواهید کرد پس در این صورت عملی گفتن نیز ممکن شد
ولی من نمیگویم عملی است زیرا مطالب بسیار و کثافت کاریهای باب و بها بی شمار است از جمله رفوگریهای عباس افندی کلام بها را این است که در اواسط ایقان بها مینویسد (مثلا در ماده نحاسی ملاحظه فرمائید که اگر در معدن خود از غلبهی یبوست محفوظ بماند در مدت هفتاد سنه به مقام ذهبی میرسد اگر چه بعضی خود نحاس را ذهب میدانند که به واسطهی غلبهی یبوست
مریض شده و به مقام خود نرسیده) بعدا در فارسیش غلط پیدا شده و اشخاص به اعلم ایراد گرفتهاند که هیچ هم چو چیزی نیست که در این مدت قلیل مس ذهب گردد لهذا عباس افندی میگوید که بها هفتاد هزار سال گفته و از قلم کاتب افتاده چنانچه امثال این کلمات را در رفوگری کلمات باب نیز استعمال میکند.
ایضا مرقوم فرمودهاید [اشخاصی که… بر این ظهور مقدس ایمان آوردند با عادت قدیمهی خود که لا یبقی من الایمان الا رسم نیز به همان عادت در اینجا رفتار مینمایند این اعمال بحق نسبتی ندارد]
صحیح است و لکن دین آن است که تألیف قلوب دهد و امتزاج در میان اقوام مختلفه تولید نماید دینی که نتوانست نفوس را تربیت نماید و به غیر از چاپلوسی و بیمروتی و بیانصافی و بد اخلاقی چیزی نتیجه ندهد از نزد خدا نیست از هوای نفس ماها است که پیرو اشخاص شهوت پرست و دنیا دوست گردیده و ذات غیب منبع لا یدرک دانسته نعوذ بالله شرک قرار میدهیم در صورتی که معاصرین و معاشرین اعمال آنها را تشریح کرده و شهادت بر بدی اخلاق آنها میدهند ما پنبه در گوش کرده قائل را تکذیب کرده و به رو نمیآوریم