جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

حدیث منزلت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

بر اساس حدیث منزلت، پیامبر اکرم (ص) به امیر المومنین (ع) فرمودند: نسبت تو به من

مانند هارون به موسی است جز اینکه بعد از من پیامبری نیست. این حدیث در منابع شیعی در کتاب غایه المرام سید هاشم بحرانی از ص 126 تا ص 152 و همچنین در جلد نهم از بحار الانوار مرحوم مجلسی از ص 237 تا 243 به سندهای مختلف و به همین مضمون آمده است. در منابع اهل سنت هم در مسند احمد بن حنبل، صحیح بخاری، صحیح مسلم، صحیح ابی داوود، صحیح ترمذی و غیر آنها آمده است. ابن ابی الحدید که از علما و مورخین اهل سنت است می گوید: بر نقل این حدیث تمام فرق اسلام اجماع و اتفاق دارند. روایات بسیار زیاد دیگری در منابع اهل سنت و شیعه نقل شده که تمامی آنها دلالت دارند بر اینکه بعد از شریعت پیامبر اسلام پیامبر تازه ای از طرف خداوند فرستاده نخواهد شد. ما برای رعایت اختصار از ذکر این احادیث دراینجا معذوریم ولی برای نمونه آدرس برخی از آنها را برای افرادی که علاقمند مطالعه و تحقیق بیشتر هستند ذکر می کنیم.

اکنون سوال این است که با توجه به آیات قرآن و این همه روایاتی که صریحا بیان می کنند دین اسلام و پیامبر اکرم (ص) آخرین دین و پیامبر الهی هستند چگونه ادعای پیامبری باب و بها و آوردن آئین تازه بوسیله آنها می تواند با استناد به دین اسلام صحیح باشد؟

2- علاوه بر اشکال خاتمیت که هم بر باب و هم بر بها وارد است اشکال دیگری به خصوص بر بهاء وارد است و آن اینکه باب در موارد متعددی در کتاب بیان تصریح می کند که دین او به عدد حروف کلمه مستغاث یعنی تا 2001 سال پایدار خواهد بود و هر کس تا قبل از تمام شدن این مدت بیاید و ادعای پیامبری کرد (باب درسال 1260 ادعای پیامبری نمود و در سال 1266 از دنیا رفت و میرزا حسینعلی بها در سال 1269 ادعای پیامبری کرد) و به همین دلیل که ادعای پیامبری او با گفته باب تطبیق نداشت عده ای از بابیان با او مخالفت کردند و از او روی گرداندند چنانچه در همین عباراتی که اخیرا از کتاب اقدس میرزا حسینعلی نقل کردیم ملاحظه کردید که میرزا گروه بیان (یعنی بابیان) را مخاطب قرار داده که از دعوت او اعتراض نکنند اما میرزا حسینعلی خود از اطاعت باب و جانشینی میرزا یحیی صبح ازل سرپیچی کرد و بنای مخالفت با او را گذاشت و بدین ترتیب بنا به عقیده خود بابیان و بهائیان که جهنم را چیزی جز انکار دعوت پیامبر بعدی نمی دانند، به جهنم نفی و انکار وارد شدند.

3- همانطور که قبلاً اشاره کردیم باب و بها معجره خود را در آیات نازله بر خود می دانند و مدعی هستند که اگر جن و انس جمع شوند و بخواهند نظیر این آیات را بیاورند نمی توانند. ما تا اینجا نمونه هایی از این آیات معجزه آسا را از کتابهای مختلف باب و بهاء مانند بیان و اقدس، اشراقات و بدیع ذکر کردیم. در اینجا نیز به چند نمونه دیگر از این آیات توجه می کنیم و شما خود قضاوت کنید که آیا این آیات از طرف خداوند نازل شده و در حد معجزه ای است که کسی نتواند نظیر آنها را بیاورد یا نه.

-نمونه ای از آیات کتاب بیان عربی

انا قد جعلناک جلالا جلیلا للجالین … انا قد جعلناک نور انور انا للناورین – انا قد جعلناک تماما تمیماالتامتین – قل انا قد جعلناک حبتا جبیبا للحابین – قل انا قد جعلناک بطشانا للباشطین.

-نمونه ای از آیات فارسی بها

از باغ الهی، با سدره ناری آن تازه غلام آمد های های جذب الهی، هذا خلع یزدانی – هذا قمص ربانی، با کوثر روحانی، با ابحر حیوانی، آن رب انم آمد، های های هذا عذب سبحانی، هذا لطف رحمانی هذا طرز عذبانی از مصر عمائی، آن یوسف شیرازی با عشوه و ناز آمد. های های هذا وجه ازلانی، هذا طلع نورانی، هذا بدع قدمانی، (البته در راه نزول، آیات عربی و فارسی مخلوط شده است) نمونه های دیگر از آیات باب (از الواح باب) بسم الله البهی الابهی الحمدلله قد اظهر ذاتیات الحمدانیات با طراز طراز طرازانیه و اشرق الکونینات باشراق شوراق شراقیه و الاح الذاتیات البازخیات بطوالع رقایع منابع مجد قدس متناعیه.

ملاحظه می فرمایید که این آیات چه از نظر لفظ، چه از نظر مفهوم و محتوا و همچنین جنبه های دیگر واقعا چگونه می توانند معجزه باشند و جن و انس از آوردن مثل آن عاجز. 4- مسئله دیگر درباره پیامبری باب و بها این است که بابیان و بهائیان معتقدند این دو پیامبر امی بودند و درس نخوانده بودند و علوم آنها لدنی و از جانب خداوند بوده است و البته خود باب و بها هم همین ادعا را داشته اند. چنانکه باب در لوح سلطان که برای ناصر الدین شاه نوشته می گوید: من آنچه از علوم نزد مردم است نخوانده ام و در هیچ مدرسه ای داخل نشده ام درحالی که همان طور که در بخش مرور اجمالی بر تاریخ باب و بها گفتیم درس خواندن باب و بها و معلم و استاد دیدن آنها قطعی و مسلم است. باب در جائی می نویسد: ای معلم مرا نزن. البته در اینکه آنها به درجه علمی معتنابهی دست نیافتند نیز تردیدی نیست و همیشه در طول تاریخ کمی علم و ژست عالمانه علت اصلی انحراف و دوری از حقیقت شده است.