شیخیه که پیروان شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی هستند، دارای مذاق اخباری گری هستند؛ اما علاوه بر اخباری گری یک مطلب خلافی هم در کار شیخیه وجود دارد و آن این است که معتقد به «رکن رابع » هستند. می گویند که ما برای آن که خدا را بشناسیم، باید پیغمبر را بشناسیم، چون شناخت خدا بر ما مقدور نیست. ما برای این که پیغمبر را بشناسیم باید امام را بشناسیم. شناخت پیامبر با آن کمالات که صادر اول است، از ناحیه حق متعال بر ما مقدور نیست و برای این که امام را بشناسیم، باید رکن رابع را بشناسیم باید واسطه بین امام و مردم را بشناسیم و شناسایی امام با آن کمالات که قلب عالم وجود است، برای ما مقدور نیست. ما کجا می توانیم امیر المؤمنین (ع) را بشناسیم؟ ما کجا می توانیم حضرت مهدی (عج) را بشناسیم؟ ما باید رکن رابع را بشناسیم. رکن رابع یعنی کسی که واسطه میان مردم و امام است و در حقیقت شیخ احمد احسائی و سید کاظم رشتی خودشان را دارای همچین مقامی می دانستند.
این اعتقاد از نظر ما امامیه به کل مردود است. در ادعیه آمده است: الهم عرفنی نفسک فانک ان لم تعرفنی نفسک لم اعرف نبیک… ؛ یعنی راه معرفت از پایین نیست؛ راه معرفت از بالاست. مثلا کسی که در استرالیا نشسته، کجا رکن رابع را می خواهد بشناسد، کجا شیخ احمد احسائی را می خواهد بشناسد، آنان در حقیقت معتقد بودند به یک نوع باب سفارت و نیابت بین حضرت مهدی (عج) و مردم را به طور رسمی بازکردند و این که شناخت حضرت مهدی (عج) باید از طریق نواب و از طریق نایب خاص آن حضرت که اسم آن را گذاشتند «قریه ظاهره » که از آیه قرآن گرفته شده است. اما یک نفر که در استرالیا است، چگونه بیاید این آقا را بشناسد. او با اعتقاد قلبی خودش به یک خدایی که او را آفریده پی می برد؛ حال در هر جای دنیا که باشد. چرا که اعتقاد به وجود خداوند، فطری است. هر کسی رابطه ای می تواند با خداوند داشته باشد. پیامبران ظاهر آمده اند که همان حکم عقل را بیان نمایند: ان لله علی الناس حجتین حجتا ظاهره و حجتا باطنه. عقل، پیامبر باطنی است. همان طور که پیامبر آمده است مردم را به خداوند دعوت کند، عقل ما هم ما را دعوت می کند.