کسانی که با آثار عرفانی آشنایی دارند و به خوبی می دانند که عرفاً برای سیر کمالی انسان به چهار سفر قائل شده و معتقدند انبیا و اولیا به عنوان انسان کامل سیر خود را در این چهار سفر به پایان رساندهاند.
حاج سید کاظم رشتی ضمن اینکه در مقام توضیح و بیان این چهار سفر برآمده معتقد است این چهار سفر اختصاص به انسان ندارد و در حیوانات نیز تحقق می پذیرد. در نظر این اندیشمند رشتی حتی مورچه در این چهار سفر طیّ طریق کرده و سرانجام به کمال لایق به خود نائل می گردد. عین عبارت حاج سید کاظم رشتی در این باب چنین است:
…و گویند چون شخص طیّ این اسفار کند رسول باشد و بعد از انقطاع رسالت، ولیّ باشد و به همین جهت رسالت را أدنی مراتب دانند. حتی کمترین از بعضی شنید که نقل می کرد از یکی از صوفیه که رسالت را «حیض الرجال» نام نهاده است و این کلام بالاجمال صحیح باشد لیکن ایشان نفهمیدهاند که این اسفار اربعه کامل می گرداند شخص را به کمالی که در حق او متصور است و نسبت به مرتبهای که برای ایشان است و هرگز شخص را کامل مطلق نمی گرداند چه ما در رسائل خود ثابت نمودیم که وجود صاحب مراتب و اوضاع می باشد و تجلی حق برای هر مرتبه به حسب آن مرتبه باشد.
پس مرتبه ی فناء فی الله و بقاء بالله در اشخاص متفاوت می باشد حتی برای نمله این مراتب می باشد. بلی قاطع این مراحل اکمل است از کسانی که قطع نکردهاند اما این برای او کمال مطلق نباشد و در شرح زیارت جامعه شرایط سفر نمودن را ذکر کردهام. (1).
همان سان که در این عبارت مشاهده می شود مرحوم رشتی اسفار چهارگانه را مخصوص به انسان ندانسته و معتقد است این اسفار حتی در کوچک ترین حیوانات نیز تحقق می پذیرد. او روی این نکته تأکید می کند که این اسفار موجب کمال مطلق نمی گردد و در هر موجودی کمال مخصوص و مناسب با آن موجود را به فعلیت می رساند. یعنی یک مورچه چه بعد از طی این اسفار به کمالی که لایق مورچه بودن آن است نائل می گردد.
آنچه حاج سید کاظم رشتی در اینجا ابراز داشته از یک نظریه ی دیگر او ناشی می شود که در مباحث گذشته مورد بحث و بررسی قرار گرفت. او بین خدا و رسول و به طور کلی میان خالق و مخلوق به نوعی تباین و بیگانگی قائل است که هرگز نمی توان از یکی به دیگری راه یافت. این نظریه که از افراطی ترین نظریات تنزیهی شناخته می شود موجب گشته که او به طرح این گونه مباحث پردازد. مرحوم رشتی به این نکته توجه ندارد که اسفار چهارگانه در انسان براساس نوعی آگاهی صورت می پذیرد که این آگاهی در هیچ موجود دیگری تحقق ندارد.
آگاهی در انسان نوعی معرفت و شناخت است که به وسیله ی آن استحقاق مقام خلافت یافته و خلیفه ی خداوند در کل هستی شناخته می شود. آگاهی از چیزی است که انسان می تواند به وسیله ی آن از معلومات خود فاصله بگیرد و از مرتبهای بالاتر به آنها نگاه کند. آگاهی چیزی است که انسان علاوه بر اینکه به معلومات خود علم و احاطه دارد به علم خود به معلومات خویش نیز عالم است.
به عبارت دیگر می توان گفت علم انسان علم مرکب است در حالی که موجودات دیگر از علم مرکب برخوردار نیستند. بررسی این مسئله و توضیح تفاوت میان علم انسان و علم سایر موجودات از حوصله ی این مقال خارج است. همین اندازه یادآور می شویم که حیوانات، با علم بسیط و غریزی خود هرگز نمی توانند به وادی اسفار چهارگانه ی انسانی قدم گذارند بلکه این اسفار چهارگانه مخصوص انسان است و مقام ولایت و خلافت نیز از این طریق نصیب او می گردد. به این ترتیب سخن حاج سید کاظم رشتی در مورد اینکه اسفار چهارگانه در همه ی حیوانات تحقق می پذیرد یک سخن بیاساس شناخته می شود. اگر کسی با آثار متعدد و مختلف این اندیشمند آشنایی داشته باشد به روشنی می داند که در خلال آثار او سخنان متضاد و مواضع ناهماهنگ به هیچ وجه اندک نیست. از باب نمونه می توان به دو کتاب اصول العقاید و شرح قصیده او اشاره کرد. (2) این عالم جلیل القدر در کتاب شرح قصیده براساس موازین عرفانی سخن گفته و نسبت به عرفای بزرگ نیز مراسم تمجید و احترام به عمل آورده است. در حالی که در کتاب اصول العقاید موازین عرفانی مردود شمرده شده و عرفا نیز مورد انتقاد قرار گرفتهاند.
آنچه باعث شده که حاج سید کاظم رشتی مواضع ناهماهنگ اتخاذ کند و گاهی نیز سخنان متضاد و ناسازگار ابراز دارد این است که او ضمن اینکه با موازین فلسفی به درستی آشنایی ندارد با فلاسفه و عرفای بزرگ وارد میدان جدال شده و در مهم ترین مسائل عرفانی و فلسفی به اظهارنظر پرداخته است. کلیه ی کسانی که بدون آشنایی دقیق با موازین فلسفی در مورد مسائل این فن ظریف و خطرناک به اظهارنظر پرداختهاند از نوعی پریشان گویی برکنار نبودهاند.
همان گونه که در آغاز این مقال یادآور شدیم حاج سید کاظم رشتی بیش از هر چیز دیگر تحت تأثیر اندیشههای شیخ احمد احسایی قرار گرفته و برای او مقام و احترام فوق العاده قائل شده است. حاج سید کاظم از اکابر فرقه ی شیخیه به شمار می آید و شیخ احمد احسایی را مؤسس و بنیان گذار این فرقه می شناسد. او در کتابی که به عنوان دلیل المتحیرین (3) انتشار یافته چنین گفته است:
… مراد از اسم شیخیه که در این روزها این فرقه را بدان اسم می نامند چنان که اثناعشریه را به رافضی کسانی هستند که منسوبند به شیخ جلیل و عالم نبیل فهو الشیخ احمد ابن زین الدین ابن ابراهیم… الاحسایی وحید عصر و یگانه ی دهر که اخذ کرده است علوم را از معدنش و برداشته است از منبعش که عبارت باشد از ائمه ی طاهرین سلام الله علیهم اجمعین و این علوم در خوابهای صادق و نومهای صالح از ائمه ی هدی)ع) به آن جناب می رسید و شبههای نیست که شیطان به صورتهای مبارک ایشان متصور نمی تواند شد. او امام حسن)ع) را در خواب دید و آن حضرت زبان مبارک خود را بر دهان او بداد و از لعاب دهان مبارک آن حضرت استفاضه و استمداد نمود و کامش شیرین تر از عسل و خوشبوتر از مشک بود. پس زمانی که بیدار شد از فیوضات خداوند برخوردار شد. (4).
همان طور که در این عبارت مشاهده می شود مراتب ارادت و مقام معنوی فوق العادهای که حاج سید کاظم رشتی برای شیخ احمد احسایی قائل شده به هیچ وجه قابل انکار نیست. ما درباره ی آنچه او نسبت به احسایی بیان داشته سخن نمی گوییم. مقامات و کرامات اولیاء و مردان خدا را نیز به هیچ وجه مورد تردید قرار نمی دهیم. آنچه در اینجا مورد بحث قرار می گیرد این است که انکار مسائل فلسفی تنها از طریق موازین فلسفی امکان پذیر می گردد. عقل و استدلال از خصوصیات انسان و فصل ممیز او به شمار می آید. به این ترتیب همان گونه که انسان خلیفه ی خداوند و مظهر حق تبارک و تعالی شناخته می شود عقل و استدلال نیز از آیات و نشانههای خداوند به شمار می آید. کسی که به رؤیای صادق مردان خدا اعتقاد قاطع پیدا می کند به احکام محکم و متین عقل نیز می تواند اعتماد داشته باشد.
عقل نخستین مخلوق خداوند است و نباید آن را به عنوان یک وسیله وابزار مورد بهره برداری قرار داد. کسانی که از عقل به عنوان وسیله و ابزار استفاده می کنند و آن را در جهت منافع و اغراض مسلکی و موقت خود به کار می گیرند دچار تضاد در اندیشه و فکر خواهند شد. حاج سید کاظم رشتی از جمله کسانی است که با حکما و فلاسفه سرسازگاری ندارد و بسیاری از موازین متین عقلی را مورد انکار قرار داده است. با این همه در مورد بسیاری از مسائل فلسفی کرده و با سبک و اسلوب فلاسفه سخن گفته است. به این ترتیب موازین عقلی برای او جنبه ی ابزاری داشته و به عنوان یک وسیله مورد بهرهبرداری قرار می گیرد.
1) اصول العقاید، چاپ سنگی، بدون تاریخ، صص 72-73.
2) این کتاب شرحی است بر قصیدهی عبدالباقی افندی موصلی که در مدح حضرت امام موسی ابن جعفر)ع) سروده شده است.
3) این کتاب تاریخ چاپ و شمارهگذاری صفحه ندارد.
4) دلیل المتحیرین، چاپ سنگی، بدون تاریخ و شماره.