یکی از مطالبی که وسیلهی دست مبلغین شده این است که بهاء در کتاب اقدس حکم به تربیت و تعلیم داده است – این را با یک آب و تابی بیان میکنند که گوی قبل از او احدی این کلمه را نگفته و بعد از او احدی نخواهد گفت و بالاخره معارف دنیا را همین کلمه تأمین کرده و میکند و اکنون لازم است که عمیقانه نظر کنیم و ببینم چه صورتی دارد.
اولا – دعوت به تعلیم و تربیت اولاد چندین هزار سال است در جامعهی بشر رایج است و اغلب بزرگان در این مقام سخن گفتهاند.
ثانیا – بیانات بهاء در این مقام از تمام گویندگان ناقصتر است زیرا به جای اینکه دعوت معلوم مفید جامعی نماید بالعکس به قرائت کتب خودش دعوت نموده است در آنجا که میگوید «علموا ذریاتکم ما نزل من سماء العظمة» و در جای دیگر میگوید «من یقرء آیة من آیاتی لخیر له من ان یقرء کتب الاولین و الاخرین«! و گذشته از اینکه این یک ادعای بیمعنی و خارج از منطق است که خواندن یک آیه از کتاب او بهتر از قرائت کتب اولین و آخرین باشد به علاوه ثابت میکند که در آنجائی که امر به تعلیم و تربیت داده مقصودش خیر عموم و اجرای معارف نبوده است بلکه قصدش نفوذ و اجرای خزعبلات خودش بوده فضلا از اینکه در مقام تعلیم و تربیت هم خط را مقدم بر هر چیز شمرده و دعوت به خط و علم کرده و چون خودش و پدرش بر اثر خط یعنی خوش نویسی و انشاء نان خوردهاند خط را بزرگترین عامل معارف پنداشته در حالتی که خط لباس علم است و خوبی و بدی آن هم در این دوره قابل اهمیت نیست. مجملا برخلاف تصور بهائیان بلکه برخلاف تصور همهی مردم که گمان کردهاند بهاء و اهل بهاء معارف خواه و طالب ترقی هستند عملا ثابت شده است که بیش از خواندن و نوشتن الواح و آیات بهاء طالب معارف نبوده و نیستند و چند مدرسه که در طهران و همدان و
کاشان باز کردهاند اولا عامل عمده آن شخص خودم بودهام «آواره» که در هر جا چه زحمتها کشیده و چه نصیحتها کرده و چه تدبیرات و مساعی به کار برده تا وجوهی گرد کرده و مدرسهی برایشان تجاوز کرده باشد و قدمی چند با معارف عمومی همراه شده باشند از توفیق جبری و فشار ملت و دولت بوده و هموراه مایل بوده و هستند که آزادانه اطفال خود را فقط به ترهات بهاء و عبدالبهاء آشنا سازند و هنوز در پرده خفا در مدارسشان و اگر در مدارس ممکن نشد در منزلشان شبها و روزهای تعطیل به درس الواح و کتب بهاء (به اسم درس اخلاق) مشغول بوده و هستند و حتی در فرستادن اطفال به مدارس مسلمین و پروتستان و یهود و زردشتیان گناهی بزرگ میشمارند و از طرف رئیسشان ممنوع شدهاند خصوصا در فرستادن اطفال به مدارس اسلامی و مدارس پروتستان و اما تأسیس مدارس خودشانی فقط از همین نقطه نظر بوده است که مبادا کلماتی خارج از بهائیت به گوش اطفالشان بخورد و آن کلمات منطقی باشد و در ایشان اثر کرده از حالت گوسفندی بیرون آیند و نیز عملا و روحا میل ندارند که جوانان و اطفال بهائی به اروپا برای تحصیل یا سیاحت سفر کنند و این نه برای آن است که مبادا اخلاقشان خراب شود زیرا اگر اروپا مضیع اخلاق است چرا خودشان یعنی رؤسای بهائی زن و دختر و اطفال خود را بدانجا فرستاده هزاران سیئات اخلاق و اعمال را که دیده و شنیدهایم به ارمغان میآورند؟ بلکه فقط برای این است که مبادا چشم و گوششان باز شود و دروغهائی که سالها شنیدهاند مکشوف گردد و از قید اطاعت ایشان بیرون بروند و من به تجربه دانستهاند که این فکرشان صحیح است و کمتر کسی است که به اروپا برود و در آنجا هم چشمش باز باشد و با تحقیق همراز و دمساز شود و معهذا کمتر عقیده در خود نگهدارد.
مثلا من خودم سالها میشنیدم که عبدالبهاء در اروپا کارها کرده و نفوذها به روز داده و چون به اروپا رفتم دیدم ابدا از این سخنان خبری نیست و در میان چهار صد ملیون مردم اروپا صد نفر بهائی بلکه سی نفر هم پیدا نمیشود و آنها هم که میگویند بهائی هستند بر روی اصول و مسلکی است و یا خاج گردنشان یک کلمات اخلاقی با بهائیان مشرق مبادله مینمایند بلکه خرج مجلسشان هم از کیسه ما ایرانیان بدبخت است و حتی روی عکسهای کروپ را که از آمریک و اروپ آمده شناختم و دانستم که عبدالبهاء 4 نفر
بهائی را وا میداشت تا چهل نفر دوست و آشنای خودشان را بیاورند و
بدون اینکه بدانند مقصود چیست عکس بردارند چنانکه من خودم هم مجری کردهام برای اثبات مطلب اینک عکسی که دیده میشود بنده در وسط نشستهام در لندن گرفته شده در حالتی که سه چهار نفر از این جمعیت به اسم میگویند بهائی هستیم و بقیه از اسم هم بیخبرند.
تنها کسی را که در اروپا دیدم جدا در مقام ترویج بهائیت است دکتر اسلمونت اسکاتلندی بود که یک کتابی هم به انگلیسی نوشته و اگر من باور کنم که او فقط فکر مذهبی دارد اقلا میتوانم بگویم که به کلی از اساس بهائیت بیخبر است چنانکه خودش در آن کتاب از من تشکر کرده است که اغلاط کتاب او را اصلاح کردهام و با وجود این به قدری آن کتاب خراب است که اصلاح پذیر نیست و در اواخر این کتاب عکس مرا با همان دکتر خواهید دید و اینک مجلس لندن را تماشا کنید که یک ربع آن به اسم بهائی و باقی بیخبرند.