حکایت معجزات انبیای سلف در شرایع و ملل مشهور و در کتب سماوی چه در تورة و چه در زبور و چه سایر صحف و انجیل مزبور و در قرآن مبین و فرقان متین معجزات انبیاء از هر قبیل مسطور است به طوری که نام هر پیغمبری را در عقب آن بدون فاصله بلسان معجز بیان «ان کنت جئت بایه فات بها ان کنت من الصادقین» معجزه
او را برهان صدقش آورده در یک مقامی خبر اژدها شدن عصاء و در یک جا آشکارکردن ید و بیضاء و در یک مقام قصة (ناقة الله فسقیاها) و در یک موضوع حکایت شفادادن کور مادرزاد و مرده صد ساله را احیاکردن و بالجمله یک ثلث از قرآن مجید مبنی بر قصص این قبیل معجزات است تو که گوئی معانی دیگر برای این قصص مقصود است و تاویلات بسیار بعید از قبیل معانی مجازیه بیعلاقه منظور بوده است آیا میگوئی پیغمبر مکرم بر اصحاب خود آن معانی را فهمانیده است یا نه بر فرض اول میبایست در میان امت معروف و مشهور شود – پس معلوم میشود که شرحی برخلاف این معانی ظاهریه نفرموده است پس گفتن الفاظی و اراده معانی دیگر که باعث هیجان مردم شود در مطالبه معجزات موافق چه مصلحت بوده است هیچ تصور کردهاید که پیغمبر ختمی مآب از یک طرف بفرماید خاتم النبیین و سید المرسلین هستم و از یک طرف یک یک نام انبیاء را ببرد و برای آنها معجزات بزرگ بزرگ بشمرد و بفرماید صالح از سنگ ناقه بیرون آورد و عیسی مرده زنده کرد و کور مادرزاد شفا کرامت فرمود و موسی عصا را به شکل اژدها کرد بعد از این مردمان عرب آسوده بنشینند و از او مطالبه معجزه نکنند و او را آسوده بگذارند پس یا صریحا فرموده است بر هر کس که قرآن خوانده است که معانی این عبارات اشاراتی است غیر از این ظواهر که میفهمید بلکه به عموم مردم فرموده است به خصوص بیضی و یا اینکه حکما معجزه خواستهاند و آن حضرت هم به حدی آیات ظاهر فرموده که آسوده و قانع شدهاند و الا
ممکن نیست که معانی خلاف آنچه که مردم میفهمند برای معاصرین خود بفرماید و تا امروزه بر همه مخفی باشد تا پنجاه سال قبل از این شماها پیدا شوید و بگوئید قیامت یعنی فلان و معجزه یعنی بهمان و غیر ذلک آنچه در قرآن است از احوال قیامت و معجزات انبیاء و حکایت و قصص آنها تماما معانی دیگر داشته است و پیغمبر به احدی ابراز نداده است و یک چهار سالی است که ما فهمیدهایم! یا بر عموم مردم فهمانید و همه فراموش کردند! و ما تافته جدا بافته شدیم و چند سالی است فهمیدهایم حاش لله شما میگوئید خدای مهربان ما را گمراه کرده و مع ذلک فرموده و لله الحجه البالغه» آیا مطابق کدام سیاست است که معجزات نبوده و نداشته را از برای مردم وانمود کند که داشته ولکن در دل خود معناهای دیگر قصد کند که مردم جرأت پیدا کنند در اینکه درخواست معجزات کنند هیچ ممکن است عالمی بگوید من مجتهدم و اعلم از مجتهدین روی زمینم و از طرفی دیگر هم یک یک مجتهدین را بشمارد و بگوید قرآن مجید را همه مجتهدین حفظ داشتند و شرط اجتهاد هم حفظ کردن قرآن است و خودش یک آیه حفظ نداشته باشد آیا در صورت چنین اظهاری مردم احمق شدهاند که از او مطالبه خواندن قرآن از حفظ نکنند و همچنین آیا آن عالم احمق شده است که چنین اظهار بیاساسی کند «دزد بگیر«
صاحب بز بگیر گوید با اینکه از اعمال این حزب بهائی شخص مأیوس میگردد ولی به منظور انجام وظیفه و اینکه خدمت به نوع افضل عبادات است
چنانچه شیخ علیه الرحمه گوید بنیآدم اعضاء یکدیگرند – که در آفرینش ز یک گوهرند – چو عضوی بدرد آورد روزگار – دیگر عضوها را نماند قرار مقتضی است که یک دوره اصول دین بیان شود که هم ذخیره یوم المعاد باشد و هم ضمنا معنی اعجاز را آقایان حزب بهائی درست بفهمند.