جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

تحصیل علم نزد یزیدیان

زمان مطالعه: 2 دقیقه

یزیدی خواندن و نوشتن و تحصیل علم را حرام می‏داند زیرا این کار از خصائص خاندان رؤسای ایشان است و کسی دیگر حق ندارد با خط و سواد

و کتاب سر و کار پیدا کند حتی رؤسا هم باید علمشان منحصر به کتب مذهبی خودشان باشد و حق ندارند از علوم سایره گفتگو کنند اما مقتضیات زمان نگذاشت که این عقیده برقرار بماند و پس از آنکه آل عثمان آنها را تعقیب کردند این رکن رکین درهم شکست و یک عده از جوانان ایشان را به کلیه‏ی بیروت برده به تحصیل علوم سایره واداشتند و از قضا تمام آنها از زیر بار مذهب یزیدی بیرون رفتند و این شکست بزرگی بود که به ایشان رسید و اگر چه رؤسا به هر وسیله بود جلوگیری کرده نگذاشتند تعلیم در ایشان تعمیم یابد ولی جوانان چندان گوش ندادند و اینکه گفتیم شمارشان از پانصد هزار به پنجاه هزار متنازل شده و شاید در این سال‏های اخیر از این پنجاه هزار هم کاسته شده باشد بر اثر تحصیلات بوده چنانکه باب هم در کتاب بیان خواندن و نوشتن هر کتاب را نهی کرد مگر بیان را ولی میرزا حسینعلی دید این حکم خیلی رسوا است لهذا آن را نسخ کرد ولی باز هم در لفافه‏ی کلمات به مریدان فهماند که تحصیل علم چندان مطلوب نیست و مقصد اصلی از خواندن و نوشتن این است که کتب بیان و اقدس و الواح بتوانند بخوانند و علوم دیگر را علوم رسوم نامیده و گفته است علوم سایره به حرف شروع می‏شود و به حرف تمام می‏شود! مثل اینکه خودش جز حرف چیزی آورده آری آورده ولی این طور که حرف‏های مربوط را نهی کرده و حرف‏های نامربوط خودش را ترویج کرده راستی اگر مقتضیات زمان اجازه می‏داد و او می‏دانست که مریدان می‏پذیرند منع می‏کرد از اینکه الف از باب شناسند ولی دیده نمی‏شود لذا به همین قدر اکتفا کرد که مریدانش بیشتر به الواح و کلمات او توجه کنند پدران پیر احمقی که این سخن را پذیرفته‏اند فرزندانشان چون خودشان بار آمده و آنان که نپذیرفته‏اند اولادشان چون جوانان یزیدی شانه‏شان از بار اوهام تهی شده ولی اندکی وقت لازم دارد تا پدران انشاءالله به زودی بروند و پسران یکباره از این بار سنگین و ننگین راحت شوند و آن زمان نزدیک است به خواست خدا و برکت علم.