پوشیده نماند که عباس افندی در مواقع بسیار اشاره به اهمیت ایام توقف ادرنه کرده میگوید مأمورین خارجه نزد بهاء آمد و شد میکردند و او را اهمیت میدادند و حتی یک وقتی شفاها چیزی از او شنیدم که همان را در تاریخ نگاشتم همان تاریخ که در تحت نظر خودش قرار گرفته و آن شرحی است که در صفحه 381 آن کتاب درج است راجع به نیابت قونسول فرانسه که در اوان تبعید بها از ادرنه به حضور آمده و تکلیف کرده که شما از تبعیت اسلام منصرف شوید تا شما را به اروپا بریم و بها استنکاف کرده. اکنون میگوئیم اگر این هم مانند سایر حرفها جعل و تصنع نباشد دلیل است بر این که بعضی از مأمورین خارجه دانسته بودند که او خائن ایران و اسلام است و میخواستند او را آلت سیاست خود سازند و اگر او آلت سیاست بعضی نشده برای بعضی دیگر آلت شده و بالاخره پسرش عباس افندی با این که فکر باطن و سیاست خائنانه خود را علنی نکرده باز حب مفرطش به ریاست
سبب شده که در بعضی موارد پرده از کارش بر کنار رفته و شاید این معنی را در طی یک قطعه عکس دیگری که درج میشود بیابیم عجالتا همین قدر میگوئیم که ممانعتهای شدیده که عباس افندی در الواح خود به اتباع کرده و تأکید مینماید که زنهار در سیاست دخالت نکنید خودش یک نوع سیاستی است که باید آن را همان سیاست ترکمانی و نعل واژگونه تعبیر کرد و مقصودش از این اذکار آن بود که وطنخواهان ایران را اغفال نماید که گویا او ابدا سیاستی در نظر ندارد و فقط روحانی است و بالاخره هر خیانتی متصدی میشود کسی ملتفت نباشد فضلا از این که پیروان خود را هم میشناخت که اگر اجازه تصرف در سیاست به ایشان بدهد چون مردمان نالایقی هستند او را مفتضح خواهند کرد ولی هر جا شخص لایقی را دیده دستورها داده و حقهها زده و این است که هر یک از اتباعش که توانستهاند خود را در یک گوشه بگنجانند و آلت خیانتی شوند ولو به عنوان جاسوسی بوده فروگذار نکردهاند و خلاصه این که آنی فکرش از دخالت در سیاست فارغ نبود منتها این که نتوانست کار خود را به جائی برساند و الا از وضع تشکیلات ایشان که در جای دیگر اشاره خواهد شد هر کسی خواهد دریافت که او چه هوائی بر سر داشته و هنوز هم جانشین او به کلی مأیوس نشده آن فکر را تعقیب مینماید. ولی در آتیه به بیداری ملت ایران و نالایقی رئیس کنونی بهائیان امید است دست ناپاک ایشان از دامان ملک و ملت کوتاه شود و اگر ایشان محض اصلاح دنیا آمدهاند ایران را برای دست آخر بگذارند یعنی اول سایر ممالک را اصلاح کنند و هر وقت ایرانی دید که بهائیت در یکی دو سه مملکت از ممالک دنیا رسمیت یافته و به اصلاحات موفق شد و پارلمانها و دربارهای آن ممالک را احراز و اشغال کرد آن وقت ایرانی هم تأسی خواهد کرد عجالتا ایرانی این مصلح دنیا را لازم ندارد! اکنون این مقال را بدین دو بیت که ده سال قبل سروده و در کتاب تاریخشان گنجانیدهام و امروز نتیجه میدهد به پایان میرسانیم
(دو بیتی)
اهل ایران همه در خواب و قلیلی بیدار
باز شد دفتر نجوی به زبان اسرار
عنقریب است که صبح آید و خورشید دمد
راز و نجوای کسان شهره شود در بازار