در میان ترکی زبانها معمول است مادران از کودکان میپرسند میگویند اگر دانستی آن چه چیز است که گنبد مدور است (1) و در و قفل ندارد و آیا کدام حیوان است که در میان کمرش (2) دم دارد و دو سر دارد و شش پا و یا اگر دانستید آن کدام جانور است که پنج بدن (3) دارد و چهار روح و پنج سر و صد ناخن؟
این سؤالات را در ترکی تاباجا میگویند احتمال دارد اعراب نیز معما گفته باشند یا چیز دیگر عبارات ناشتی و خسک واحد در میان
بهائیها نیز خیلی از این مطلب موجود است مثلا سؤال میکنند که اگر فهمیدی که چرا بعد از تفریق حساب در دفتر نه گذاشته و ادامه میدهند که تا آخر حساب میرود سائل میگوید هر چیز علامتی دارند مثلا چند خط عمودی با یک نقطه!!! علامت تعجب است و یا این علامت؟ علامت سؤال است هکذا خط افقی – علامت عقبه مطلب و یا منها است الی غیر النهایة از این علامات موجود است علامتی که شکل 9 موجود این هم در صورت ختم حساب گذاشته میشود میگوید نه چون 9 عدد بهاء است بو بها نیز تمام احکام و سنن قبل را خاتمه داده و شرایع پیشین را نسخ نموده لهذا اسمش ماحی ادیان و عددش نیز علامت تفریق حساب است و منه ایضا میدانید چرا نفوس ایران طبعا به نتراشیدن سر طالبند؟ جواب چون نوع انسان دارای نفسی است که چند حالت حیوانی در او موجود است مثل شهوترانی که تشبیه به خروس میکنند و یا مثل اکولی که به مرغابی نسبت دارد و یا بلند پروازی که به کرکس و غیره منسوب است حالت دیگر نفس نیز این است به خود زینت بدهد که در انظار قابل توجه شده باشد و این صفت را نیز به طاووس نسبت میدهند لهذا سر نتراشیدن نیز اولا فورم زنان است ثانیا از مشتهیات نفس است و مزید صحت هم هست میگوید نه چون بها در کتاب اقدس گفته که لا تحلقوا رؤسکم سرتان را نتراشید نفوس نیز من غیر علم به این امر عاملند ایضا س میدانید چرا در دار الشوراء انتخاب کردهاند و در بلاد کمسیونها و حوزهها و مجالس دیگر تشکیل میدهند ج میگوید چون از لازمهی یک مملکت و ملتی است نظر به اینکه در مسئله تبادل افکار نموده و رأی بگیرند و با مشورت امور را خاتمه داده و به فکر سوء یک نفر کار را انجام ندهند لهذا انجمنی و مجلسی به اسامی
مختلفه که منتخبین یک شهر و یا یک مملکت میباشد تشکیل میدهند که به امور مردم از شورا و جنایه و غیره رسیدگی داشته باشند و علاوه از اوامر قرآن و اسلام است که در امور مشورت کنند چنانچه میفرماید (شاور وافی الامر) میگوید نه چون بها در کتاب اقدس مشورت را لازم شمرده و امر نموده که بیت العدل درست کرده و در بلاد نه نفر به اسم محفل روحانی و یا لجنات انتخاب نمایند این امر نیز بالطبع در اهالی خود به خود جاگیر گشته که دار الشورا انتخاب میکنند و یا کمیسیون تشکیل میدهند و میبینی که بعضی از کمیسیونها نیز عددش نه میشود در حقیقت اینها محفل روحانی و دارالشورا بیت عدل عمومی است و در عاقبت نیز بیت العدل خواهد شد مثل اینکه در تابستان میبینی از انجیر نر یک کرمی بیرون مییاید و پر میآورد در شاخهی انجیر ماده نشسته دماغش را به درخت لمس مینماید و از لمس کرم درخت انجیر برای سال آینده حامله میشود و اگر از آن کرم سؤال شود که چرا در روی شاخه نشستی و دماغت را به درخت سابیدی میگوید من در جای تنگ و تاری بردم برای خود منفذی سوراخ کرده بیرون آمدم و پرواز کرده در روی شاخه درخت به جهت تفریح نشستم بعد دماغم خارش کرد به درخت سائیدم و همچنین اهل عالم نیز بالطبع به اراده الله عاملند مثلا حضرت مسیح فرموده بود که اگر از روی راست شما سیلی بزنند روی دیگر را پیش آورید هر که قبای شما را بگیرد پیراهن را نیز برویش بگذارید بعد که حضرت محمد مبعوث شد فرمود انا ثبی بالسیف و من یتعد
علیکم فاعتدوه به مثل عتدیتم تمام قبائل عالم من دون اراده به جنگ و جدل برخاستند و خون همدیگر را میریختند که بها ظاهر شد و گفت و ان نقتلوا خیرا من ان تقتلوا لهذا تمام ملل عالم نقبا نجبا سلاطین وزراء فلاسفه در فکر صلح افتادهاند و همچنین چون بها فرموده دست خود را به ظرف نبرید و لطافت را اخذ نمائید لهذا اهل عالم با قاشق و چنگال غذا میخورند و یا فرموده روی کرسی بنشینید اهل عالم مایل به مبل و صندلی هستند و هکذا من امثالهم تمام ترقیات عالم راجع به بهاء است
در حالی که تمام حرفهای مزبور پیش از بها درعالم مطرح شده یا از انبیاء و یا از فلاسفه اروپا و آمریکا و همهی این حرفها تظاهراتی است که ابدا نسبت به عالم بهائیت ندارد مثل معجزاتشان تمام بیربط است و الا تأتو به عمل ان کنتم ذیعلم رشید آنچه از خود دارید بگوئید و آنچه تا حال کردهاید ارائه دهید فبهت الذی کفر زیرا غیر از خراب کاری نتیجهی ندادهاند که بروز دهند شرح بعضی مطالب دیگر با جوابهای شافی کافی در همان تألیف آقا شیخ محمد (گفتار خوش یار قلی) مندرج است البته غفلت ننموده آنها را با کشف الحیل آقای آیتی و فلسفهی نیکو دریافت داشته ملحوظ دارید که هم اطلاعات علمی و تاریخی است و هم در حقیقت خدمتی به مؤلفین و ناشرین آنها است که باز هم موفق به ترتیب کتب آخری کردند و عالم اسلامی از لوث ضلالت و اشخاص مکاریاک گردد و در حقیقت ایشان نفوسی هستند که مقداری از عمر
عزیز را در رتبهی اولیه فدای اسلام و در ثانی فدای اسلامیان و هم نوع خودشان کردهاند و قابل هزاران تمجید و تکریماند از خداوند متعال مزید موفقیت ایشان و امثال ایشان را همواره خواهانم تمام ادبای عالم و فصحای بنی آدم همواره در زمان خود مجهول القدر شدهاند ولی پس از صدها سال کمکم اسم مبارکشان درافواه افتاده و تقدیس کردهاند چنانچه احتیاج به شرح نداریم به همه معلوم است و این نفوس معاصر ما نیز هر یکی در سماء دیانت اسلامی کوکبی درخشان و منیر خواهند شد پس بهتر است مادامی که در حال حیاتند قدرشان را بدانیم و ترغیب و تشویق بکنیم که بیش از پیش از فیض وجودشان
بهرهمند و خورسند گردیم