راستی این بدبختی و بیچارگی است برای شرق که هر روز یکی از گوشهی سر در آورده خدا و پیغمبر و مرشد و قطب میشود و جمعی را گرد خود جمع کرده اولا آنها از کارهای مفید باز میدارد و روح لا قیدی و مهملی در کالبدشان میدمد گاهی به ترک دنیا و صحراگردی و گدائی دلالتشان مینماید گاهی به ترک وطن و ترک دوستی وطن دعوتشان میکند و ثانیا وقتی که دسته درست کرد اسباب نفاق و فساد داخله و استفادهی خارجه را فراهم میسازد بلی در امریکا این گونه مذاهب خیلی زیاد پیدا میشود به قسمی که بهائیت در نزد آنها هیچ نیست ولی فرقی که دارد از آنها ضرر مادی و معنوی حاصل نشده و از این مذاهبی که در شرق پیدا میشود ضرر حاصل میگردد تا به درجهای که مثلا ایرانی به این فقر باید پول خود را برای بهائی آمریکائی با آن غنا و ثروت بفرستد! سبحان الله محل تعجب است که اختراعات همه جا برای جلب پولهای خارجی است و کار ما بر عکس است جای عبرت است که هنوز در جرائد میخوانیم در فلان مملکت از ممالک اروپا مذهب به طوری محدود و مقید است که کسی حق ندارد مثلا مذهب کاتولیک را داشته باشد و برای این مقصد صدها اشخاص را حبس مینمایند اما همین که نوبت به ایران رسید گفته میشود چرا آزادی مذاهب نیست در حالتی که مذهب رسمی در ایران از همه جا آزادتر است و تنها مذاهب غیر رسمی است که لایق آزادی نبوده و نیست در تمام ممالک دنیا مستخدمین دولت کسانی هستند یا اقلا کسانی مقدمند که امتحان و وطنخواهی را داده باشند و پایهی ملیت و رسمیت را مستحکم داشته باشند و یا در مذهب رسمی کشور باشند ولی نوبت به ما بیچارگان که رسید اگر بگوئیم نباید صاحبان مذاهب مضره خاصه مذهب غیر رسمی مانند بهائی و امثال آن مستخدم ادارات باشند و نباید این گونه مردمی که قطعا بیت المال ملت را صرف تبلیغات مضره خود میکنند در ادارات باشند و بالاخره بیت المال ملت باید صرف تعمیر ملت شود نه تخریب آن حالا ببینید که چه وسائطی برانگیخته میشود و چه دستهائی در کار دخالت میکند.
جواب سؤال مقدر
تقدیر سؤال این که شاید گفته شود از متن به حاشیه رفته و از عنوان رد مذهبی و مسلکی خارج شده حرفهای دیگر به میان میآید. جواب این که این رویه متناسب است با طریقهی مذهبی ایشان چه اساسا امر بهائی از طریقهی مذهبی بیرون رفته عناوین خدا و مذهب و اخلاق و عاطفه و ملیت و غیرها همه را بر طاق نسیان زده و قدم در راههای دیگری نهاده این است که در کشف دسائس و حیل آن نیز طبعا راههای دیگری پیموده میشود و چاره نیست جز آن که خائن و دزد اجتماعی را در همان راهی که قدم میزند بگیرم و به مردم بشناسانیم پس این قصوری نیست از ما با که عین مقصود است.
مثلا شعاع الله خان علائی و میرزا رحیم ارجمند و احمد خان یزدانی را ما خوب میشناسیم همان قسم که فرد فرد بهائیان ایران را میشناسیم فرقی که بین اینها و آن بیچارهای یزدی و سنگسری است این است که آنها بر اثر بیاطلاعی فریبی خورده و بهائیت را مذهب پنداشتهاند و باطل را حق انگاشتهاند این است که ما هم کار به اسامی ایشان نداریم و میدانیم چندان ضرری از ایشان متوجه ملت نمیشود یعنی ضررش همان ضرر مذهبی و دوئیت و نفاق است و هر وقت بفهمند حقیقتی با آن نیست بر میگردند ولی این گونه اشخاص را که میدانیم تمام مسائل را دانستهاند و بعد از تکمیل اطلاعات بیش از پیش به دامن بهائیت چسبیده ساخت و ساز این حقهبازی را عهدهدار و حل و عقد این دروغ و خیانت را به دست گرفته عضو بلکه رئیس محافل روحانی (با شیطانی) میشوند و علی الدوام به تنظیم متحد المالهای جعلی پر از دروغ مشغولند برای تخدیش اذهان سادهلوحان ولایات و کار را به جائی رسانیدهاند که اشخاصی که چیز فهمیده و میخواهند بار بهائیت را از دوش خود بیاندازند شبانه ایشان را میکشانند به محفل خود و آنها را تهدید میکنند البته نمیشود از معرفی ایشان صرف نظر کرد بلکه باید گفت ملت حق دارد که از رؤسای مافوقشان تقاضا کند که اینها با آن حقوقهای گزاف بلکه با هیچ مقدار از حقوق در ادارات نپذیرد مگر آن که بهائیت خود را انکار و به بطلان آن اقرار کنند. (1).
چنانکه جناب آقای آقا شیخ صالح مراغهی بعد از هشت سال سیر در
وادی بهائیت و احراز مقامات مهمه که یک وقت مبلغ بود اواخر منشی محفل روحانی مراغه و پس از مطالعهی کشف الخیل چون نظائر مندرجات آن را به چشم خود دیده بود کاملا بیدار شده حوزهی مفسد تکارانهی ایشان را به درود گفت و اسلامیت خود را اعلان داد و حتی (ایقاظ) ایشان نیز در بعضی از جرائد مرکز درج شد در حالتی که این شخص داخل شغل رسمی و ادارات دولتی هم نبود پس چه خواهد شد اگر بعضی دیگر هم از حال دوروئی بیرون آمده یک طرفی خود را ابراز دارند؟ و با اینکه هر بهائی که در اداره پست است به کرات خیانت قانونی او را یافته و اطلاع داریم که برای وارد کردن کتب بهائی و از میان بردن کتب ضد بهائی چه قاچاقهائی کردهاید معهذا از آن بابت سخنی. نگفته همین قدر منتظریم همان قسمی که وزیر محترم مالیه که خدایش پاینده دارد بدون ملاحظه چندین تن از آن عناصر… را از ادارهی ارزاق اخراج فرمود (ولو به هر عنوان بود) وزیر محترم پست و تلگراف هم که در واقع حافظ ناموس مملکتند دست بعضی از این نفوس را از ادارهی خود کوتاه کنند و یا سند کتبی از ایشان گرفته تبرئه ایشان را علنی فرمایند و ما شخصا برای نشر آن حاضریم چنانکه در نشر مراسلات دیگران یعنی آنها که در این دو ساله بیدار و بر روحیات بهائی آگاه شدهاند مبادرت نموده و مینمائیم.
اینک یکی از آن اشخاص شیخ صالح مبلغ سابق و میرزا صالح خان عکاس امروز است که از مراغه چندین مراسله با چند قطعه عکس خویش فرستاده و در اینجا یکی از آنها برای نمونه درج میشود. و محض این که در تطابق با اصل آن نقطهی اختلاف دیده نشود حتی تاریخ و امضا و القاب هم که پسندیدهی من نیست باز درج میکنم طابق النعل بالنعل.
1) از اینجا دو صفحه که متضمن اسامی اشخاص بود به سبب تغییرات این چند ساله حذف شد.