ضمنا بیشتر از گروندگان اولیه خود را از تلامذه سید کاظم رشتی معرفی کرده که از جمله در باب اول از واحد دویم بیان فارسی ست (و امروز اگر کسی تصور کند از اول نزول بیان تا امروز بیقین مشاهده میکند که آنهائی که اعتراف بحجیت آیات نموده و تبلیغ آنها را بکل فرموده حجج الله بوده و اگر ظاهر نبوده حجیت ایشان و لکن علو عرفان ایشان نزد هیچکس پوشیده نیست زیرا که ادنی تلامذه مرحوم سید اعلی علو علماء و حکمای روی ارض را پشت پا زده و در اشخاصی که تصدیق بحجیت آیات نمودهاند چه از این طایفه چه غیر آنها نزد هیچکس شبهه در علو تقوای ایشان نبوده و نیست)
بنابراین همچنانکه بیشتر گروندگان اولیه بسید باب از اصحاب سید کاظم بودهاند میبینیم بیشتر سخت معاوضه کنندگان با او هم از همین
طائفه بوده چنانکه معاوضهی حاج محمد کریم خان کرمانی علاوه بر آنکه بوسیله کتب عدیده رد بر او نوشت که دقت در آن کتب بسیار سودمند است.
ولی ملا محمد حمزه شریعتمدار کبیر مازندرانی که او نیز از مکتب شیخ احمد احسائی استفاده کرده بود جانب احتیاط را ملحوظ داشته فقط در مقابل پرسش از او عقیده خود را شرح داده نقل شده و از معارضه حاج ملا محمود نظام العلماء و ملا حسن شهیر به گوهر ساکن در کربلا و ملا مرتضی ملقب بعلم الهدی هم که آنان نیز از شاگردان شیخ احسائی بودهاند ضمن همین کتب ملا محمد تقی یاد شده است بیشتر آنچه در ناسخ التواریخ و دیگر کتب تاریخ حکایت شده بنقل از نظام العلما است که ضمن شرح معارضه حجة الاسلام ملا محمد مامقانی از رفتار و سخنان نامبردگان آگاهی حاصل خواهد شد.
اینک قسمتهائی از کتاب نامبرده برای روشن شدن چگونگی محاوره و مذاکره در مجلس اول با حضور ناصر الدین شاه در هنگامی که ولیعهد محمد شاه بوده و مجلس دوم که نتیجه آن فتوای قتل شده در اینجا آورده میشود.
ملا محمد تقی پس از مقدماتی که در کیفیت دعوی باب ذکر کرده درباره رفتار ملا حسین گوهر با مبلغینی که از طرف باب در همان اول امر بکربلا فرستاده شده بودهاند میگوید:
»پس داعیان این گوساله باز بامید همین نوید از پا ننشسته در اضلال خواص و عوام مجاهده و ابرام را از حد بدر بردند جناب علیین مآب
آخوند ملا حسین شهیر بگوهر که از اعاظم تلامیذ شیخ اجل امجد مولانا شیخ احمد الاحسائی بود و آن اوقات در عتبات عالیات سمت ریاست عامه داشت جمعی از آنان را احضار کرده هر چه میخواهد با لقای حجج وافیه و مواعظ شافیه از آن عمی و ضلالت بازآرد بمضمون سواء علیهم انذرتهم ام تنذرهم لا یومنون اصلا مفید نیفتاد»
عاقبت بعضی را بچوب تعزیر تأدیب میکند با وصف این آن جماعت درغی و ضلالت خود طغیان کرده آخر الامر آن مرحوم اضطرارا مراتب را بحکومت بغداد اظهار داشته معروفین آنان را مغلولا ببغداد برده بعضی را حبس و بعضی را مفقود الاثر کردند و بعض دیگر هم بعد از مشاهده این احوال از آنجا مهاجرت کرده در سایر بلاد متفرق شده بنای دعوت گذاشتند و عتبات عالیات از این فتنه آسوده شده پس از آن شرحی راجع به نفوذ بابیان نوشته میگوید:
از آنجا که مورخین عهد در آن مجلس مبارک حضور نداشتند محاورات آن مجمع را باستناد سماعات افواهیه بکلی تغییر دادند مقاولاتی که اصلا اتفاق نیافته مذکور داشتند، بیان واقع را بالمرء قلم نسخ بر سر گذاشتهاند، عجب آن است که صورت مجلس را هم بخط حاج محمود نظام العلماء که در آن اوقات سمت معلمی اعلیحضرت را داشت نسبت دادهاند در صورت صدق دور نیست که چون آن مرحوم از محاورات آن مجلس بعید الهد بوده وقایع مجلس را فراموش کرده در هنگام سوال بتکلف خیال چیزی نظر آورده و برای مورخین مرقوم داشته و گرنه خاطر حقیقت مظاهر همایونی خود شاهد راستین و
گواه آستین است که این مسطورات را با مقاولات آن مجلس تباین کلی در میان است بنحوی که میتوان گفت کل ذالک لم یکن، عجبتر آن است که منقولات این دو تاریخ نیز در همین قضیه با همدیگر مبانیت تامه دارد فلهذا این بنده ضعیف را مدتها در خاطر میگذشت که محاورات آن مجلس را که والد ماجد از فراغت آن مجمع برتر اخی من البدء والی الختم تقریر فرموده و این بنده حقیر را صورت آن مجلس از کثرت تذکار و تکرار ملکه شده در صفحهی خیال الاما شد. و ندر محفوظ و مرکوز است بقید تحریر بیادگار گذارد.
سپس مینویسد آنچه خلاصهاش این است تا آنکه اعلیحضرت بعزم فرنگستان رفتن بآذربایجان وارد شده و شرح مجلس نامبرده را تمجید فرمودند عزیمت نموده برنوشتن شرح وقایع مجلس و هدیه کردن ببارگاه سلطنتی سپس مقدمهی دعوی سید باب و جریان آن را یاد کرده تا آنجا که عینا در این جا نقل میشود:
در اوائل سنهی 1264 هجری، اعلیحضرت… که در آن وقت سمت ولایت عهد… داشتند بحکمرانی آذربایجان تشریف فرما شدند چندی بعد از ورود مسعود فرمانی از جانب شاهنشاه صادر شد که سید باب را بتبریز احضار داشته علمای تبریز از روی تحقیق بحقیقت صدق و کذب دعاوی او رسیدگی نمایند تا بطلان دعاوی او بر همگنان واضح شده بساط این فتنه ناهنجار از مملکت اسلام برچیده شود و همین فرمان مبارک بامر اعلیحضرت همایونی در مسجد و الدماجد علام در ملاء عام برای مردم خوانده امر همایونی باحضار او صادر شده و از آنجا که اغلب مردم همج
رعاع و اتباع کل ناحق هستند و حرکات و سکناتشان از روی بصیرت و شعور و تحقیق نیست در هنگام ورود او بارومیه (رضائیه) عامهی اهالی آنجا از صغیر و کبیر و اناث و ذکور باستقبال او شتافته او را با کمال طمطراق و اجلال وارد شهر کردند.