در جنگ اعراب و اسرائیل، بهائیان همواره از اسرائیل غاصب جانبداری کرده، و علیه مسلمانان به تبلیغ میپرداختند. نیاز صهیونیسم و اسرائیل به اطلاعات و منابع خبری وسایل ارتباطی جمعی در کشورهای اسلامی، سبب شده بود بهائیان به کمک آنها بیایند؛ چون اگر اعراب موفق می شدند، منافع بهائیت در خطر بود.
در سال 1379 ق (1960م) یکی از شرکت کنندگان ایرانی در مجمع عمومی مؤتمر اسلامی بیت المقدس از نقش اطلاعاتی بهائیان برای اسرائیل، سخنی به میان آورد. کشورهای عربی، مسأله را خیلی جدی نگرفتند. در اثر عدم اطلاع مسلمانان از وضعیت عوامل گسترده صهیونیسم در کشورهای عربی اسلامی- که ناشی از ضعف تشکیلات اطلاعاتی آنان بود – نسبت به آن توجه ویژه ای نشد؛ در حالی که برای کارشناسان مسائل سیاسی- مذهبی ایران روشن بود تا زمانی که طرح دوستی و روابط متقابل عباس افندی با صهیونیسم پی ریزی نگردیده بود در ایران یهودی – بهایی وجود نداشت. پس از پیدایش این سرسپردگی و تداوم آن در زمان شوقی افندی – به ویژه، پس از تشکیل دولت اسرائیل- در محافل بهائی ایران، یهودیان بسیاری، خود را یهودی بهائی لقب می دادند؛ حتی اسرائیل، با عنوان “قلب العالم” – که اصطلاحی مشترک، برای حفظ منافع هر دو گروه بود – زبانزد بهائیان و یهودیان صهیونیست شد. این اصطلاح، پیشنهاد شوقی افندی بود.
تلاش جدی بهائیان در کسب اطلاعات و مدارک سیاسی، برای منافع صهیونیسم و اسرائیل سبب موضعگیری جامعه اتحادیه کشورهای عربی شد. و موضوع “بهائیگری” جزء دستور کار “دفتر تحریم اعراب علیه اسرائیل” وابسته به اتحادیه عرب قرار گرفت. این دفتر، مأموریت یافت تمام شرکتهای و مجتمعهای صنعتی و اقتصادی آمریکایی و اروپایی و… با اسرائیل منافع مشترک داشته و به نفع آن و زیان اعراب میکوشند، شناسایی کند و نام آنها را برای تحریم معامله و همکاری اقتصادی در اختیار دولتهای عرب قرار دهد. خبرگزاری رویتر در 10 ژانویه 1975 م از دمشق گزارش داد:
محمد محجوب (کمیسر عالی در دفاتر تحریم اعراب، علیه اسرائیل) بیان کرد: “کنفرانس ماه آینده دفاتر تحریم مبارزه با گروه بهائی را به طور جدی بررسی خواهد کرد”. محمد محجوب، از گروه بهائی به عنوان یک جنبش طرفدار اسرائیل و صهیونیسم یاد کرده است. (1).
همین مضمون را خبرگزاری خاورمیانه در 10 ژانویه 1975 م، به نقل از محمد محجوب و دیگران مخابره کرد:
روز 23 فوریه سال جاری، افسران دفتر تحریم اسرائیل، در کنفرانس قاهره گرد خواهند آمد، تا موضوع گروه مذهبی بهائیها را که دارای اهداف و فعالیتهای صهیونیستی در کشورهای عربی – اسلامی هستند، بررسی کنند. (2).
23 فوریه 1975 م، در قاهره، کنفرانس تحریم اسرائیل برگزار شد و در 25 فوریه، نتایج و تصمیمات مهم آن، در مطبوعات جهان منتشر شد.
روزنامة “المحرر”، چاپ بیروت در 25 فوریه 1975 م با عنوان “مؤتمر مکاتب مقاطعه اسرائیل”، تصمیم کنفرانس تحریم را به نقل از محمد محجوب و دیگر ناظران آگاه را – درباره رابطه محافل و مراکز بهائیان با صهیونیسم و اسرائیل – چنین اعلام کرد:
و قرّر المکتب ایضاً فرض حظر علی نشاط البهائیین فی الدول العربیه و اغلال محافلهم بعد ان ثبت ان الصهیونیه تستر ورائهم…؛
همچنین دفتر تحریم اعراب علیه اسرائیل مقرر داشت که بایستی دولتهای عربی از جنبش بهائیها و تشکیل محافل آنها شدیداً جلوگیری کنند؛ زیرا برای اعضای کنفرانس مسلم شد، صهیونیسم پشت آنان پنهان شده است – حتی بهائیان ایران گستاخی را به حدی رساندند که مبالغ هنگفتی، برای کمک به اسرائیل غاصب جمعآوری کردند. پول جمعآوری شده، حدود 120 میلیون تومان بود که در ظاهر، برای بیتالعدل حیفا فرستاده میشد؛ ولی منظور اصلی، کمک به ارتش اسرائیل بود. مقدار قابل ملاحظهای از این پول، به وسیله حبیب ثابت پرداخت شده بود. (3).
در گزارش مأموران ساواک (9 / 9 / 46) آمده است:
شنیده شده است چندی قبل، بهائیان ایران مبلغ هنگفتی- که چندین میلیون تومان بوده- به اسرائیل کمک کردهاند. البته تصور میرود کمک بهائیان، از طریق آقای غفوری (نمایندگی سیاسی اسرائیل در ایران) و به وسیله حبیب القانیان، که تماس مستقیم با حبیت ثابت – که قبلا یهودی و اهل کاشان بوده است- انجام گردیده؛ زیرا از قرار معلوم، سرمایه محفل و وجوه جمعآوری شده بهائیان، ماهیانه به نام خیرالله در صندوقی نزد حبیب ثابت میباشد و مشارالیه، این پولها را به ربح میدهد؛ لکن مبلغ جمعآوری شده فعلاً نامعلوم است. (4). در ادامه، به نقش نمایندگان ایران در فلسطین اشاره میکنیم. میرزا حبیب الله خان آل رضا یا عبدالملک، از سوی مقامات وزارت امور خارجه ایران، به عنوان نماینده ایران در فلسطین انتخاب شد. البته این انتخاب، بدان معنا نیست که پیش از این تاریخ، ایران در فلسطین نمایندهای نداشت. از اسناد سیاسی موجود، چنین برمیآید که تا پیش از سال 1298ش 1880م “میسو اسکوینچ”، سمت “ویس قنسل” افتخاری ایران در حیفای فلسطین را عهدهدار بود. (5) اسکوینچ امور این ناحیه را با توجه به دقت نظر ویژه کنسولگری ایران در مصر اداره مینمود. (6) صرف نظر از او، انیس حیری و توفیق عفیفی، هر کدام، با عنوان کنسول افتخاری ایران در دو شهر یافا و عکا، عهدهدار امور ایران بودند و این منصب را تا سال 1314 ش (1935 م) حفظ کرده بودند. در این سال، بر اساس یاداشت 39569 / 2503 مورخ 17 / 9 / 1314 وزارت امور خارجه ایران، پایان خدمت ایشان رسماًً به کمیته عالی بریتانیا در فلسطین ابلاغ شد. (7).
میرزا حبیب الله که اهل شیراز (8) و فرزند میرزا رضا قناد بود، از بهائیان شناخته شده و مجذوب عباس افندی به شمار میرفت. او به سبب نزدیکی با عباس افندی، از خشم مردم مسلمان؛ هراس داشت و از اقامت در ایران نگران بود. لذا به عکا رفت و مستخدم دستگاه عباس افندی شد. او به دلیل تعصب و علاقهای که به این فرقه داشت مورد لطف و محبت خاص افندی قرار گرفت. عباس افندی، حبیب الله خان پسر میرزا رضا قناد را به تحصیل گمارد و با هزینه خود، او را برای ادامه تحصیل دو سال به اروپا فرستاد. او به زبانهای انگلیسی و فرانسه تسلط پیدا کرد و سپس به تهران آمد. (9) او پس از مشروطه در سال 1339 ق/1920 م رهسپار حیفا شد او خود در گزارش مینویسد:
چندی قبل، از حیفا، از طرف ایرانیان ساکن آن سرزمین [بهائیان] تهدیدی رسید که چون دولت فخیمه انگلیس در شناسایی “ویس قنسل” حیفا… تعلل میورزد و امور ماها [ایرانیان بهایی] از هر حیث – راجع به مسافرت و غیر از این جهت – لطمه وارد میشود، خواهش میشود که مسافرت چند روزه به این سمت نمایند. (10)
حبیب الله خان، ظاهراً بدون اجازه وزارت خارجه، رهسپار حیفا و سپس بیت المقدس شده و بدون داشتن اعتبارنامه، با مقامهای انگلیس به گفتوگو پرداخته است. جالب اینکه نه تنها با مخالفت مسئولین انگلیسی مواجه نمیشود، بلکه مورد استقبال هم قرار میگیرد.
متأسفانه وزارت خارجه وقت نیز به دلیل آشفتگی سیاسی حاصل از کودتای سوم اسفند، هیچ واکنش نشان نداد و همین امر بر جسارت عین الملک افزود؛ به طوری که رسماً پیشنهاد سرپرستی امور فلسطین را مطرح ساخت. (11)
حبیب الله خان در یکی از گزارشهای خود، ضمن متهم کردن وزیر مختار ایران در مصر، اسباب تضییع حقوق و حیثیت دولت ایران را چنین مینگارد:
سابقاً عرض کردم بین بهائیان، پس از وفات عبدالبهاء راجع به مقام بهاءالله و جانشینش اختلافی روی داد… از قرار راپرتی که رسیده است، پی در پی تلگراف و مراسلات از طرف انجمنهای بهائیان در جمیع عالم، به حکومت بریتانیا و وزارت خارجه او و کمیسر عالی در فلسطین میرسد و میگویند که مضمون آنها هم این است که کلید، باید به دست شوقی افندی برسد… حالا ملاحظه میفرمایید که نداشتن مأمور صحیح دلسوزی در فلسطین، چگونه اسباب تضییع حقوق و حیثیت دولت ایران شده است و منتهی به این شده است که بهائیان، در تمام نقاط، متوسل به دولت بریتانیا شدهاند، در صورتی که اگر مأموری میداشتیم، همه میبایستی متوسل به دولت ایران شوند. به هر صورت، این است اوضاع آن صفحات، و نمیدانم وزیر مختار [ایران در] مصر، به چه ملاحظه در جلوگیری از این امور برنیامده… در وقتش، اگر امور آنجا محول به فدوی شده بود، همینطور که در شام، حفظ حقوق و آبروی دولت را کردهام، در آنجا هم، البته کرده بودم…. (12).
بر اساس این سند، از انگیزههای میرزا حبیب الله خان – که بعدها برای خود، از نام خانوادگی هویدا استفاده کرد – رسیدگی به امور بهائیان در فلسطین بوده است. انگیزه وی، بر اساس اسناد موجود به دو بخش تقسیم میشود:
الف) تلاش برای ارتباط پیوسته با مرکز بهائیت در فلسطین و نزدیکی به رهبران این فرقه. این تلاش به وسیله گروهی از ایرانیان شام در همان سالها و با ارسال عریضهای آشکار شده و پرده از این تصمیم هویدا برداشته میشود:
خدمت اجلاء عظام هیئت وزرا، محترمین و وکلای مجلس شورای مللّی [ملی]! جناب آقای حبیب الله خان، وقت ممکن ندارد که به کار رعیت یا به داد رعیت برسد. از برای [آن] که شب و روز مشغول از برای تبلیغ حضرات بهائی گردیده و روابط ایشان در عوض اینکه با پایتخت ایران باشد، روابط ایشان با حیفا است…. (13).
ب) کسب سود مالی، یکی دیگر از دلایل عین الملک هویدا در ارایه چنین پیشنهادی است. شاید بین اعضای وزارت خارجه ایران ملی، در دوران قاجار، کمتر فردی یافت شود که بدین اندازه متهم به اخاذی و سوء استفاده از اتباع ایرانی مقیم محل مأموریتش باشد. اقدامهای سودجویانه هویدا به سرعت، مسائل مهمی را در روابط خارجی ایران با منطقه خاورمیانه پدید آورد، به طوری که مقامات هر کشوری که در آنجا بسر می برد، آشکارا از رفتار وی ابراز ناخشنودی میکردند. (14).
مقامهای وزارت خارجه ایران که امیدوار بودند با واگذاری امور فلسطین به حبیب الله خان هویدا، هم به مشکلات اتباع ایرانی پایان دهند و هم اصول سیاست خارجی خود را برابر بحران فلسطین معلوم کنند نه تنها به هدف نخست نائل نشدند، بلکه در دستیابی به مقصود دوم، با دشواری جدیدی مواجه شدند.
هویدا، اگر چه خطر نفوذ صهیونیسم و رشد آن را در منطقه، بارها به مقامهای تهران گوشزد کرد این اقدام او نه از سر خیرخواهی و حقوق منافع ملی ایران، بلکه به دلیل رقابت پنهانی بهائیان و صهیونیستها در تصرف حکومت فلسطین بود. (15) وزارت امور خارجه ایران – که تا پیش از عزیمت هویدا به فلسطین، حداقل در سه شهر مهم، دارای نمایندگی سیاسی رسمی بود- در اثر اقدامات او، نه تنها نمایندگی یافا، عکا و حیفا تعطیل شد، بلکه امور فلسطین را نیز ضمیمه شام کرد و ایرانیان فلسطین به سبب حمایتهای صهیونیستها، همکاری خوبی با هم پیدا کرده بودند.
1) نجفی، بهائیان، ص 183 (به نقل از بولتن خبری سازمان رادیو و تلویزیون ملی ایران، دفتر مرکزی، خبر شماره 232، 21 دی 1353 ش(.
2) همان، ص 714.
3) روح الله حسینیان، سه سال ستیز مرجعیت شیعه، ص 173.
4) مؤسسه ی مطالعات و پژوهشهای سیاسی، سازمانهای یهودی و صهیونیسمی در ایران، ص 536.
5) بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، (سال 1340 ق(، کارتن 16، دوسیه ی 13، گزارش مورخ 6 ذی قعده 1339 ق به شماره ی 844 (به نقل علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 91(.
6) ر. ک: گزارش شماره ی 316 مورخ 17صفر، 1341ق/1922م؛ سرکنسولگری ایران در شام، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال 1301 ش، کارتن ص 16، دوسیه ی 44 (به نقل علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 91(.
7) گزارش شماره ی 695- 17 / 12 / 1314 کنسولگری شاهنشاهی ایران در فلسطین، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال5-1314، کارتن 2، دوسیه ی 26 (به نقل علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 92(.
8) بر پایه ی اسناد سفارت آمریکا، وی قزوینی الاصل بوده و به شغل خیاطی اشتغال داشته است، ر. ک: گزارش سری ارنست آر. اونی، دفتر تحقیقاتی- سیاسی اداره ی اطلاعات آژانس اطلاعات مرکزی (CIA(، فوریه 1976 م /1354ش، موجود در: مجموعه اسناد لانه ی جاسوسی امریکا، از ظهور تا سقوط، (مرکز نشر اسناد لانه جاسوسی آمریکا، 1366) ج 1، ص 55 (به نقل از علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 92(.
9) عبدا… شهبازی، جستارهایی از تاریخ معاصر ایران، ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، تهران، مؤسسه ی مطالعات و پژوهشهای سیاسی 1369، ج 2، ص 375 (به نقل از علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین ص 92(.
10) گزارش شماره ی 844 مورخ 6 ذی القعده 1339 ق عین الملک، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال 1340 ق، کارتن 16، دوسیه ی 13 (به نقل از ایران علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 93(.
11) گزارش شماره ی 844- مورخ 6 ذی قعده 1339 ق، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه سال 1340 ق، کارتن 16 دوسیه ی 13 (به نقل از علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 93(.
12) گزارش 2524، مورخ 15 میزان 1301 ش/1922م، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1301 ش، کارتن 16، دوسیه ی 19 (به نقل از علیاکبر ولایتی، ایران و فلسطین، ص 99-100(.
13) بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1302ش، کارتن 65، دوسیه ی 4 (به نقل از علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 100(.
14) گزارش شماره ی 2570، مورخ 19 / 5 / 1309 سفارت ایران در بغداد، بند 4، بایگانی اسناد وزارت امور خارجه، سال 1309، کارتن 48، دوسیه ی 2 / 256 / 64 و همچنین گزارش محرمانه، نمره 519، مورخ 16 / 6 / 1309، سرکنسولگری دولت ایران در بیروت (به نقل از علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، ص 104(.
15) علیاکبر ولایتی، ایران و مسأله فلسطین، بر اساس اسناد وزارت امور خارجه، ص 104، دفتر نشر فرهنگی اسلامی، 1376 ش.