جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

بهائیت مظهر تقلب و ریاء

زمان مطالعه: 7 دقیقه

آیا مقصود ما از این بیانات تضییع بهائیان است؟ لا و الله آیا مقصود ما قصه خوانی است؟ نه به خدا آیا مقصود ما تشفی صدر است که فرضا اهل بهاء به ما بی‏مهری کرده و رو گردانیده دشنام داده آب دهان انداخته تهمت زده، ضرر زده، تهدید کرده، رذالت و نانجیبی بروز داده و بالاخره تمام عصبیت‏هائی که ظاهرا ممنوع از آن بوده‏اند مجری داشته‏اند و محض عوام فریبی کارهائی که نبایستی کرده باشند کرده‏اند لذا ما می‏خواهیم از ایشان انتقام بکشیم؟ اصلا و ابدا چه این حرف‏ها و این حرکات در مقابل حقیقی که نگارنده عاشق آن بوده و در راهش هر گونه رنجی تحمل نموده به قدری کوچک و بی‏قدر است که حتی لایق ذکر نیست.

پس مراد من از این سخنان چیست؟ خدا می‏داند جز این منظوری ندارم که به مردم بفهمانم در بساط بهائی جز تقلب چیزی نیست و با اغنام میرزا زورکی مذهب درست نمی‏شود از تشبث به دامن اجانب هیچ چیز حاصل نمی‏شود و بالاخره اگر صد سال در ممالک خارجه جاسوس شوند اگر مفتش و کارچاق کن اجانب شوند عاقبت جز از ملت ایران از کسی موافقت و رأفت نخواهند دید ای آقایان بهائی با این همه عداوتی که با من کرده‏اید و با آن همه اغراضی که گمان می‏کنید من به شما دارم قطعا بدانید که هنوز از اجانب در حق شما خیر خواه‏ترم زیرا اهل وطن منید دیدید که در مدت پنجاه سال در ممالک خارجه هر فضاحتی مرتکب شدید بهره نبردید به رنگ اجانب در آمدید به ناموس و وطن و سایر شئون اهمیت ندادید بلکه با همه‏ی آنها خیانت نمودید و گمان کردید اجانب به درد شما می‏خورند عاقبت به جزئی تغییری که در مملکتشان پدید شد شما را پشت سر انداختند و زیر پا گذاشتند و به وطن خودتان تبعید کردند و ناچار شدید از وطن خود استفاده نمائید نگوئید روس‏ها چنین بودند بی‏شبهه انگلیس‏ها و آلمان‏ها و عثمانی‏ها هم

چنین‏اند پس دست از فساد بردارید دست از تقلب و دین سازی دروغی بردارید تا در وطن خود عزیز و محترم باشید این است مقصود من لاغیر.

هوای گرگ و میش

مقصود از عنوان فوق این است که هر چند گام‏های هفت گانه که در مدت هشت سال برداشته شده تماما در ظلمت و تاریکی بی‏خبری و حوادث گوناگون گذشته و در هر قدمی که خواستم دیده باز کنم ظلمت دیگر احاطه می‏کرد و مرا زا رسیدن به حقیقت باز می‏داشت چه رویه‏ی بهائیان این است که تا کسی بر عملی اعتراض نکرده آن عمل را خوب و نیکو می‏شمارند و حتی آن را مدرک حقیقت امر بها می‏دانند فرضا توجه یک عده یهودی و زردشتی که هر عاقلی آن را دلیل بر بطلان بهائیت و سیاسی بودن آن دانسته ایشان آن را از آثار جذبه و نفوذ قلمداد می‏نمایند یا کسر حدود را از امارات حقیقت می‏شمارند و عظمت امر بها را بدین می‏دانند که حدود و قیود را برداشته (یعنی مردم را افسار گسیخته و خودسر ساخته)

اما به محض اینکه یک نفر اعتراض کرد و این کسر حدود و افسار گسیخته‏گی و هرج و مرج را مورد انتقاد قرار داد فوری همراه شده می‏گویند شما راست می‏گوئید ولی اینها از خصائص بشریت است و حق مقدس از این شئون است حتی عبدالبهاء در لوحش گفته است که روز عروسی است و در موقع عروسی خانه را نظمی نیست یعنی بعد خوب می‏شود (در حالتی که هر چه گذشت بدتر شد(.

مجملا این حرف‏ها مانع می‏شد از اینکه نگارنده بتواند قطعا مسلک بهاء را مخالف همه چیز شناخته مضرتر از هر مسلکی برای نوع بشر بداند و باز تصور می‏کرد که شاید آنچه دیده می‏شود از آثار اهویه و خواهش‏های نفوس بشریه است و ساحت مرکز از این نقائص مبرا است ولی مرئیات و مشاهدات نگارنده در سفر ترکستان روسیه که نسبة آزادی برای بهائیان موجود بود به بیداری من خیلی مدد داد و نزدیک بود یک طرفی شده به بانک بلند بگوئیم که در این بساط جز خیانت و جنایت و فتنه و فساد و بی‏ناموسی و دروغ و تقلب و تصنعات بی‏حقیقت چیزی نیست مگر آنکه در طی آن احوال ناگهان هوا گرگ و میش شد و پرده‏های دیگری در کار آمده طلوع

صبح صادق یقین را اندکی تاخیر افکنده به قدم نهم موکول داشت تا عدد نه که اسم بها است مانند همه چیز اثر معکوس داده باشد و علت این تأخیر که به هوای گرگ و میش تعبیر می‏شود مسافرت ناگهانی عباس افندی بود به اقطار اروپا و امریکا و نه تنها بلکه خیلی کسان را مسافرت او با آن دروغ‏هائی که در اطرافش نشر می‏شد متحیر و خیره ساخت و مردم را محتاط نمود و حزم اشخاص سبب می‏شد که در مخالفت علنی تعجیل نکنند تا معلوم شود در پس این پرده چیست ولی از آن جا که جمال حقیقت از پس هر پرده‏ی ضخیمی هم بدیر و زود نمایان شده آفتاب حق ابر تیره‏ی باطل را متلاشی می‏سازد با اندک فاصله‏ی معلوم شد که جز هو و جنجال و تقلب و دروغ چیزی نبوده و مسافرت او هم اگر متکی به تحریکات مستقیمه اجانب نبوده اقلا متضمن یک خودنمائی بی‏مغز و مایه بوده که ذیلا روحیات آن را خواهیم شناخت.

در آن سفر میرزا محمود زرقانی (که یک مزدور بی‏وجدان و فاسقی بود و فسق دائمی او بر همه آشنایان مبرهن شده حتی زردشتیان هند از او متنفر شده بر او دشنام می‏دادند) پیشکار عبدالبها شده به مراسلات هفتگی و روزانه‏ی خود چنان امر را بر مردمان دور مشتبه می‏ساخت که کسی نمی‏توانست حقیقت مطلب در آن عبارات تو بر تو و مبالغه‏آمیز باز جوید.

پیش از آنکه عبدالبها آزاد گشته به اروپا سفر کند تمام کلماتش مصطلحات متصوفه و شیخیه و بابیه و امثالها بود و سخن از تعبیر و تفسیر فلان آیه و حدیث و استدلال به آنها در کیفیت ظهور مهدی و نبوت خاصه و عامه و غیرها بود که طرا حرف‏های متقدمین (ولی از اهل ریبه) بوده بعضی کلمات دیگر که اقتباس از پاره ملاحده و زنادقه یا وحدت وجودی و حکما نموده بود ولی توأم با سقسطه و مغالطه که کنونم مجال گفتن نیست.

اما پس از حرکت به اروپا و آمریکا سخنان تازه‏ی روی کار آمد از قبیل وحدت و اتحاد و صلح و سلام و مخصوصا در صلح عمومی و وحدت لسان و ترک وطن‏خواهی و غیرها سخنانی به هم بافته که مجموع آنها به دو قسم منقسم می‏شود قسمتی اقتباساتی است که از فلاسفه‏ی قدیم و جدید نموده همچون صلح عمومی که آرزوی دو سه هزار ساله بشر است و وحدت زبان که از مبتدعات دکتر زمینهوف پلونی بوده و در آن قسم از مبادی غالبا عقلا بر آن رفته‏اند که هر چند این مبادی خوب است ولی تئوری است یعنی عملی نیست و مرا عقیدت است که عملی شدن آنها مبنی بر این است که در طبیعت و خلقت انسان

تغییری حاصل شود این هم یا محال یا مشکل است چه ماهیت و طبیعت و فطرت آدمی توأم با حرص و طمع و یا اقلا احتیاجات علاج ناپذیری است که لازمه آن این حرص‏ها و طمع‏ها است و مادام که رشته‏ی آز دراز است درهای جنگ و جدال باز است و باز فرض اینکه تربیت در انسان تا این حد مؤثر باشد که حتی از حوائج خویش صرف نظر نماید برای نوع پرستی باز چندین هزار بلکه چندین صد هزار سال وقت لازم دارد که تعلیم و تربیت‏های جدیدی در جامعه بشر مجری گردد و با هیچ مشکل و حادثه‏ی روبرو نگردد تا بر اثر آن تربیت‏ها که در مدارس جهان اعمال می‏شود انسان صلح طلب شود و صلح طلبی او عملی گردد و باز شما که خواننده‏ی این کلماتید طبعا بر این فروض و تصورات می‏خندید و کلمه‏ی محال را بدان می‏بندید اما قسمت‏های دیگر که افندی ابداع کرده هر چند آن هم معلوم نیست که مبدعش او باشد چنانکه از آثار دیگران هم این کلمات دیده شده ولی در هر حال اگر عباس افندی مبدع باشد یا مقلد در هر دو صورت مسائلی است مضر به حال ممالک کوچک و ملل ضعیفه و یا مطالبی است غلط و بی‏فلسفه آنچه مضر است یکی اینکه مردم را به ترک وطنخواهی دعوت می‏نماید این یک دعوت مضری است که ضررش در همه حال متوجه ممالکی چون ایران است و اگر این سخن صحیح باشد پس از آنی تواند صحیح بود که صلح عمومی به تمام معنی بر سر راه طلبش می‏اندازند پس دعوت به ترک عصبیت وطنی یک دعوتی است که از دو صورت خارج نتواند بود یا گوینده‏اش از فهم عادی هم بی‏نصیب بوده و به قدر نگارنده این سطور نیز نور دانش نداشته یا مأمور اجانب بوده و دانسته برای خدمت به اقویا و اغفال ضعفا چنین دعوت‏ها را ابداع نموده تا ضعفا از خودآرائی و احتیاطهای لازمه دست کشیده یک باره طعمه‏ی اغنیا و اقویا شوند.

من با یکی از مأمورین خارجه

هیچ فراموش نمی‏کنم که در ابتدای نشر کشف الحیل یکی از مأمورین خارجه که در یک سفارتخانه محترمی سمت مترجمی داشت و فارسی خوب می‏دانست مرا در شمیران ملاقات کرده ابتدا تمجید بسیار از کشف الحیل نمود و دشنام‏های لطیفی به بها و عبدالبها داد حتی تشویق بر قیام و مبارزه‏ام فرمود که بیائید دست به هم داده آنها را از میان برداریم و من این سخن را به خونسردی تلقی کرده گفتم خودشان محو خواهند شد ولی در پایان سخن را بدینجا

کشانید که اگر بها بد است سخنا او که بد نیست! گفتم از چه قبیل سخنش را پسندیده‏اید؟ گفت همین که می‏گوید تعصب وطنی را ترک نمائید مثلا من در اینجا هستم اینجا وطن من است شما هم به فلان جا بیائید آنجا وطن شما است گفتم اولا بها ابدا این حرف را نزده و این از حرف‏های عبدالبها است که به پدر خود چسبانیده زیرا بهاء اگر هم مأمور غیرمستقیم اجانب بوده چندان با این گونه تعالیمی که صورتا امثال جنابعالی می‏پسندند آشنا نبوده ولی عبدالبهاء اخیرا میل و رضای خارجی‏ها را شناخته و به جعل این سخن پرداخته بود ثانیا خواه مبدع این سخن بهاء باشد یا عبدالبها اگر این تعلیم از تعالیم حسنه است چرا شما در مملکت خودتان آن را ترویج نمی‏فرمائید؟ گویا مرگ را حق می‏دانید ولی برای همسایه؛ خواست خلط مبحثی کند گفتم ببخشید پیش از آنکه به غرب سفر کنم ممکن بود این فرمایشات شما موجب اغفال و فریب من شود چنانکه سال‏ها شده بود و آلان هم موجب اغفال جمعی بهائی بی‏خبر شده که روح مطلب را نمی‏دانند ولی پس از آنکه بنده به غرب سفر کردم دیدم در همان مملکتی که شما از آنجا آمده‏اید! اگر کسی این گونه تبلیغات کند به طوری که زمامداران شما احتمال بدهند که کمتر تأثیری خواهد بخشید و ممکن است یک عده مردم طرفدارش شده دست از وطن‏خواهی بردارند بدون شبهه سرب به دهان آن مبلغ و گوینده می‏ریزند بلی هر وقت مانند شما ملل و دول مقتدره عملا به صلح گرائیدید و الغاء وطنخواهی را از مملکت خودتان شروع گردید آن وقت می‏توانید محسنات این تعلیم را بیان نموده دیگران را بدان تشویق نمائید چون سخن بدینجا رسید حال آن شخص محترم دگرگون شد و از جا جسته با تبسمی آمیخته به خشم فرمود بسیار خوب باز هم در ملاقات دیگر با هم صحبت خواهیم کرد ولی آن ملاقات تا کنون که پنج سال گذشته حاصل نگشته است در حالتی که مدت‏ها در طلب من بود و به وسائط و وسائل عدیده مرا به چنگ آورده آن دو سه کلمه را القا فرمود! و چون آهن سرد بود از کوبیدن آن به تکرار صرف نظر فرمود.

اما آنچه را اشاره کردیم که عبدالبهاء با غلطهای فاحش و بی‏فلسفه یا از در مغلطه و سفسطه بیان نموده است از این قبیل است که در مجمع الالواح که به خط محب السلطان علی اکبر میلانی طبع شده به عنوان اینکه خطابه است که در یکی از مجامع بین شیکاکو و واشنگتن امریکا اداء نموده مندرج است.