دیپلماسی غدر و فریب و خیانت، توصیف رابطه بهاء الله نسبت به ازل است مطابق استنادات تاریخی چنانکه بیان شد بها از یکسو خود را فدائی ازل می شمرده و از سوی دیگر او را زندانی حصار مراقبت خود نموده ملاقات هایش را کنترل کرده همه ی هواداران او را بیرحمانه قتل عام نموده خود را برای جانشینی باب بعد از ازل آماده می کرده است. عبارات عزیه چنین است:
“… سالها آن حضرت را در حبس محترم نگهداشته تا وقتی که به معاونت جنود جور و فساد کارش نضجی گرفته و از بذل مال میرزا موسی پسر حاجی میرزا هادی جواهری مرامش قوامی یافته جهراً لوای مخالفت افراشته و بذر فتنه و فساد و شقاق و نفاق در اراضی نفوس عالی و دانی کاشته تا آنقدری که دستش می رسید از قوه به فعل آورده از قدح و ذم و شتم و طعن و لعن و تهمت و افترا های گوناگون و قطع نان وآب و منع آمد و شد اصحاب بجا آورد و در نهایت درجه شدتی که برای محبوسین معمول است ایشان در حق حضرت ثمره بمنصه ظهور رسانیدند و سیعلموا الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون..”)ص21)
عزیه سپس بعضی از نصوص فراوان باب را درباره ی جانشینی ازل ذکر نموده اعترافات بهاءالله به این نصوص و پذیرش آنها و تملق گوئی چاپلوسانه نسبت به ازل را در صفحات 18-20 به تفصیل می آورد آنگاه به دعوی من یظهری بهاءالله می رسد…
لازم به توضیح است که علی محمد باب در کتاب بیان از موعودی بنام “من یظهره الله ” یاد می کند که برای تحقق سلطنت جهانی شریعت بابیه ظهور خواهد کرد و بابیه موظف به تبعیت از او می باشند… میرزا حسینعلی هم از جمله کسانی است که به طمع سلطنت بر بابیان خود را من یظهره الله می نامد… عزیه در نقد او می گوید:
” مجملاً ایشان را به گمان اینکه محض ادعای من یظهری به مقصود خود نائل شوند غافل از آنکه گفته اند نه هر مدعی صادق است و نه هر مجنونی عاشق و نه هر چوبی عصاست و نه هر شبانی موسی نه هر ناقلی سحبان است و نه هر صحیفه فرقان نه هر دستی یدالله است و نه هر امئی رسول الله نه هر کجی هلال است و هر لالی بلال. هزار نکته باریک تر ز مو اینجاست. هیچ عاقلی دانا و هیچ شاعری توانا اینگونه ادعای بدون برهان را به چیزی نخرد و به پشیزی نبرد زیرا که همیشه در کره ارض مردمان با دانش و بینش و دانشمندان متبحر و متتبع بوده اند فصحائی که از سلاست بیان سلسله در پای آب روان نهند و در طلاقت لسان داد انا افصح العرب و العجم دهند هیچ وقت به چنین دعاوی اعتنایی ندارند و به این گفتارها وقع و وقری نگذارند:
عرض خود می بری و زحمت ما می داری… ” (ص 21)
آنگاه از دیگر مدعیان دروغین من یظهری (همچون!- سید اعمی هندی 2-میرزا عبدالله متخلص به غوغا 3- میرزا موسی قمی 4- ملا محمد لال زرندی 5- میرزا هاشم کاشانی) یاد کرده خطاب به عبدالبها این چنین می گوید:
“قبل از جناب ابوی اشخاصی دیگر هم آمدند و به لسان فطرت هم نزدیکتر بوده اند و چنین ادعایی کردند چون سید اعمی هندی که بعد از ظهور نقطه بیان و نصب حضرت ثمره بر وصایت و مرآتیت ایشان ادعای مرآتیت کرد و بعضی به اغوای والد بزرگوار در ارض باء او را بدون اذن حضرت ثمره به قتل رسانیدند در صورتی که برای انابه و معذرت آمده بود و من خط او را در پیش نبیل قزوینی دیدم که عریضه ای عرض کرده بود به این مضمون…
از جمله مدعی ها میرزا عبدالله متخلص به غوغا که مردی نطاق و مجلس آرا بود که شخص بیانش بنان تحریر و لسان تقریر از دست و زبان عارف و عامی می ربود و گفتار سحر آگینش غبار ملالت و کسالت را از آینه ی خاطر می زدود. او نیز مبتلا به نتیجه ی ادعای خود گردید…
از جمله مدعی های من یظهری حاجی میرزا موسی قمی و ملا محمد لال زرندی بوده اند و از جمله آنها میرزا هاشم کاشانی بود که وقتی پاره آیات تلفیق نموده خدمت حضرت ثمره فرستاد در جواب او سه میم مرقوم فرمودند و فرستادند بعد از رسیدن جواب دیگران ندانستند مراد حضرت را ولی خودش گفت مراد این است که مگو و مخوان و منویس و به همین سبب دست از ادعای خود برداشت پس بنابراین ادعای صرف بدون برهان به حکم عقل حجت نیست جز اینکه برهانی باید اقامه نماید که کل من علی الارض از اتیان بمثل او عاجز باشد قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین و اما برهان باید از مجاری عادی نباشد یعنی از روی کسب و تحصیل نباشد که از ینبوع فطرت جوشد… ” (ص 26)
و بدین ترتیب بر ادعای من یظهری همه اینان بویژه بهاءالله مستدلاً خط بطلان می کشد…