وی در سال 1260 هجری قمری با ارائه کتاب تفسیر سوره یوسف برای یکی از مریدان شیخی مسلک خود به نام ملا حسین بشرویه ای ادعای بابیت حضرت حجة بن الحسن العسکری را می نماید و ضمن مدارکی که از خود باقی گذارده، پیوسته ایمان خود را به وجود آن حضرت ابراز می نماید، ولی در ضمن اظهارات خود دعاوی متناقضی از قبیل قائمیت، نبوت و خدائی نیز داشته است که در پایان، از همه آن ادعاها توبه و بازگشت نموده است و متأسفانه با توجه به اینکه هیچ دلیلی بر اثبات حقانیت خود نداشت، حضرات بابی و بهائی وی را امام زمان می دانند.و پا را از این هم فراتر گذاشته و او را مؤسس شریعت بابیه می دانند یعنی شریعتی که فقط 9 سال دوام داشت (1269-1260) این تناقضات بهترین دلیل بر بطلان این فرقه ساختگی می باشد.
در اینجا لازم است که بدون غرض، و با نهایت واقع بینی و به طور بسیار مختصر مطالبی در زمینه های قائمیت خاتمیت، الوهیت و بالاخره قوانین و احکام، آن هم از کتابهائی که مورد قبول خود جامعه ی بهائی است: آورده شود و این با خواننده ی محترم است که با کمال بی طرفی حق را از باطل تشخیص داده و سخن درست را از کلام نابجا باز شناسد.