بیشتر مدعیان مهدویت کار خود را از ادعای رابطه با امام عصر (عج) یا باب آن حضرت بودن (بابیگری) شروع کردهاند. یعنی ابتدا ادعای رابطه مستقیم با آن حضرت را پیش کشیده و سپس از این مقام ترقی کرده و ادعای امامت و مهدویت و بعدا رسالت و ربوبیت و الوهیت کردهاند.
در نیمه دوم قرن 13 هجری چند نمونه از این مدعیان در نقاط مختلف ممالک اسلامی با فواصل زمانی کوتاهی نسبت به یکدیگر پیدا شدند، از آن جمله دو نفر در آفریقا با این ادعا قیام کردند و سپس دو نفر دیگر در آسیا در دو کشور اسلامی یعنی ایران و پاکستان چنین ادعایی را مطرح کردند. این دو نفر علی محمد باب و غلام احمد قادیانی نام داشتند.
در سال 1260، یعنی درست پس از، از دست دادن 17 شهر قفقاز و شکست ایرانیان در جنگ علیه روسیه و انعقاد عهدنامههای ترکمانچای و گلستان که راه را برای ورود جاسوسان و ایادی روسیه تزاری آماده کرده بود، ناگهان شخصی به نام محمدعلی شیرازی ادعای بابیت میکند.
سیدعلی محمد شیرازی از مدعیان بابیت (دروازه) امام زمان که بعدها مدعی مهدویت شد در 1235 در شیراز به دنیا آمد. در کودکی به مکتب شیخ عابد رفت (از شاگردان احمد احسائی و سیدکاظم رشتی) و با افکار رؤسای شیخیه آشنا شد و بعدها که به کربلا رفت در درس سیدکاظم رشتی حاضر شد در مدتی که نزد او بود با مسائل عرفانی و تفسیر آیات و احادیث و مسائل فقهی به روش شیخی آشنا شد و از آرای شیخ احمد احسائی آگاهی یافت. او گذشته از دلبستگی به اندیشههای شیخی و باطنی به «ریاضت کشی» نیز مایل بود و هنگام اقامت در بوشهر در هوای گرم از سپیدهدم تا طلوع آفتاب و از ظهر تا عصر بر بام خانه به ذکرگویی مشغول بود.
پس از مرگ سیدکاظم به شیراز مراجعت نمود و در آن مکان خود را باب امام زمان معرفی کرد و اول کسی که از دستگاه شیخیه دعوت او را اجابت کرد یکی از شاگردان سیدکاظم رشتی بود به نام ملاحسین بشرویه. وی هنگامی که «ظاهرا» عازم مکه بود به یاران خود میگوید بروید به مردم بگویید باب موعود آشکار شده است. سپس به صورت ظاهر از خانه خدا برگشت و چون به بوشهر رسید دستور داد تا در یکی از مساجد بوشهر عبارت «اشهد ان علیا قبل نبیل باب بقیهالله» را داخل اذان نمایند. که یعنی علی نبیل (به حساب جمل برابر با علیمحمد) باب امام زمان است.
اما چیزی نگذشت که مورد تعقیب حکومت قرار گرفت و از بوشهر روانه شیراز شد و در آنجا در مجلسی که از علمای شیراز برای بررسی عقاید وی تشکیل یافته بود درحضور امام جمعه کلیه ادعاهای خود را انکار کرد و بر اشخاصی که او را بدان امتیاز ممتاز دانستند لعنت فرستاد! بعد از این واقعه و از طریق ارتباط با حاکم اصفهان منوچهر خان گرجی (روسی) بود که توانست به اصفهان بگریزد و در آنجا دوباره ادعای بابیت کند.
لازم به ذکر است که منوچهر خان گرجی، ارمنی مذهب، جزء اسرایی بود که آغا محمدخان قاجار او را از تفلیس به ایران آورد و در دربار فتحعلیشاه جزو مقربان درگاه شد. (1).
در زمان محمدشاه قاجار، منوچهر خان گرجی، پس از بلوای بابیه در شیراز با علیمحمد شیرازی به گرمی رفتار کرد و او را از شیراز به اصفهان آورد و با وی همراهی نمود. او برای پیشرفت آیین وی مساعدت بسیاری کرد و تا زمانی که زنده بود در اصفهان از باب به نحوی پذیرایی کرد و در حفظ جان وی بسیار کوشید.
دولت وقت از منوچهر خان درخواست کرد که علی محمد را به تهران بفرستد. منوچهر خان نیز برای فرونشاندن سر و صدا، باب را با چند سرباز به طرف تهران فرستاد ولی همان شب مخفیانه او را به اصفهان بازگرداند و شش ماه در مقر فرماندهی خود نگاه داشت. بعد از مرگ حاکم اصفهان و روانه شدن باب به تبریز در سال 1266 به دستور امیرکبیر «به علت غائلههایی که به پا کرده بود و در طی آن هزاران نفر از افراد بیگناه مسلمان کشته شده بودند» تیرباران شد و جسدش را در کنار خندق تبریز انداختند.
مسئله مهم اینجاست که صبح روز بعد دو نفر به نزدیک خندق میروند. این دو نفر چه کسانی هستند؟ تاریخ گواهی میدهد که یکی از آنها نقاش چیرهدستی است که بعد از رسیدن بلافاصله شروع به عکسبرداری از جسد میکند و دیگری سفیر دولت روس تزاری، پرنس دالگورکی است!
عباس افندی در کتاب مقاله شخصی سیاح ضمن شرح اعدام علیمحمد شیرازی و محمدعلی در تبریز مینویسد: «بعد آن دو جسد را از میدان به خارج شهر به کنار خندق منتقل نمودند و آن شب در کنار خندق ماند. روز ثانی «قونسول روس» به اتفاق حاضر شده و نعش آن دو جسد را به وضعی که در کنار خندق افتاده بود برداشت«. (2).
نکته دیگر اینکه طبق تصریح عبدالحسین آواره در کتاب کواکبالدریه فی مآثر البهائیه پنهان کننده جسد علیمحمد شیرازی نیز فردی به نام «احمد میلانی بابی» بوده است که او نیز از تحتالحمایگان دولت روسیه بود.
1) بهائیان، ص 590.
2) دانشنامه جهان اسلام، ج 4، ص 735.