جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

انقلاب اسلامی و رسوائی فرقه بهائیت

زمان مطالعه: 3 دقیقه

در آستانه دهه مبارکه فجر روزی که مبارزات مردم ایران به رهبری حضرت امام خمینی رحمة الله علیه به پیروزی رسید به سر می بریم. نقش موثر مردم و حمایت یکپارچه همه آحاد ملت حتی پیروان ادیان دیگر و هموطنان یهودی و مسیحی و زرتشتی از رهبری انقلاب در این مبارزات مثال زدنی و بی نظیر است. اما در کنار حضور گسترده همه مردم ایران متاسفانه گروهی از جامعه ایرانی با پیروی از فرقه بهائیت نه تنها از این حرکت خروشان مردم ایران فاصله گرفته، بلکه برخی از ایادی آنان با دژخیمان رژیم پهلوی در تقویت حکومت شاه و سرکوبی تظاهرات مردمی همکاری موثری به عهده داشتند. سال 57 با تشدید مخالفت ها و اعتراضات مردمی که امواج سهمگین آن سلطنت پهلوی را به لرزه در می آورد خبر از وقوع انقلابی عظیم به رهبری امام خمینی (ره) داد لذا رهبران تشکیلاتی این فرقه احساس خطر کردند و با خروج از ایران به دامان سرکردگان غربی خود پناه بردند. تیمسار دکتر ایادی پزشک بهائی شاه از کسانی بود که قبل از شاه ایران را ترک کرد و به دنبال او کسانی نظیر دکتر شاپور راسخ و پرویز ثابتی (رئیس اداره امنیتی ساواک) و دهها سرهنگ و ارتشی بهائی که عموماً از اعضای محافل ملی و یا محلی بهائیان ایران بوده و از عناصر مهم بهائیت در ایران محسوب می شدند فرار را بر قرار ترجیح دادند و آنان که ماندند به ادامه ی نقش مخرب و منافقانه خود ادامه دادند.

با پیروزی انقلاب اسلامی این فرقه به یکباره تمام پشتوانه سابق خود را در کشور از دست داد و تمام آمال و آرزوهای جامعه بهائیت نقش بر آب شد مثل همیشه به سوی بیگانگان روی آورد و نمایندگان تشکیلات بهائیت مرتباً با لانه جاسوسی آمریکا در ایران در تماس بودند. در گزارش سفارت آمریکا به وزارت امور خارجه آن کشور در ژوئن 1979 میلادی (1358شمسی(آمده است:”” یکی از 9 نفر مردان متفکر جامعه بهائیت (روسای محفل بهائیان) گفت که جامعه بهائی احساس می کند از جهات اداری،اجتماعی و مالی در حال مرگ است و با بدترین بحران در تاریخ 128 ساله اش مواجه است””. (1) بخش قابل توجه از بهائیان که با پیروزی انقلاب اسلامی نقشه ها و وعده های بیت العدل را بر باد رفته می دیدند و می خواستند با شادی مردم ایران در این پیروزی سهیم باشند اعتقاد خود را به این فرقه از دست داده و به انفرادی و یا خانوادگی مسلمان شده و در امواج انقلاب قرار گرفتند.

تشکیلات مخفی بهائیت حتی پس از انقلاب و بویژه در دوران جنگ تحمیلی،نیز هیچ گونه تحرکی از خود نشان نداده و در همه ی برهه ها به بهانه ی شعار استعماری ” عدم دخالت در سیاست ” سر در لاک خود فرو برده و گوئی در این مملکت زندگی نمی کنند و با همگامی با عوامل ضد انقلاب از هیج خدمتی جهت پیروزی دشمن و رضایت اربابان خود کوتاهی نکردند. آن عده که از سران محافل ملی تشکیلات بودند اطلاعات را به صورت غیر مستقیم از رده های پائین تر بهائی جمع آوری نموده و به بیت العدل مستقر در حیفای اسرائیل ارسال می کردند.

با نگاهی به تاریخ مبارزات امام خمینی (ره) با رژیم شاه ملاحظه می کنیم که ایشان در تمام مراحل تاریخی از پیوند و ارتباط مستقیم بهائیت با حکومت شاه و هم پیمانی آنان با حکومت غاصب اسرائیل نام می برند.

تقدیر محفل ملی بهائیان ایران از تیمسار خسروانی بهائی و فرمانده ژاندارمری حکومت شاه در سرکوب مبارزات مردم در پانزده خرداد 1342 بهترین گواه این ادعا است.

توهین و اهانتهای رهبران بهائی به روحانیون عالیقدر و مراجع محترم تقلید و حوزه های علمیه که مشوق و حامی و راهنمای مردم ایران در مبارزه با حکومت ستمگر پهلوی بودند نمونه بارزی از دشمنی این فرقه با حکومت اسلامی است.

آری در طول 30 سال که از عمر انقلاب اسلامی ایران می گذرد فرقه بهائیت هیچگاه در شادی و غم مردم ایران شریک نبوده اند و همواره قضاوت شان در مورد مردم و انقلاب اسلامی ایران همان قضاوتی است که از زبان رهبران آمریکا و اسرائیل می شنویم.آنان ادعای دیندار بودن دارند اما رفتار و اعتقاداتشان کاملا با سایر هموطنان ایرانی که معتقد به سایر ادیان الهی مانند کلیمی و مسیحی و زرتشتی می باشند مغایر است و همواره در انتظار سقوط نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و باز یافتن موقعیت و جایگاه از دست رفته شان نشسته اند. زهی خیال باطل.


1) اسناد لانه جاسوسی شماره 37 ص 12.