نورالدین چهاردهی همچنین درباره ی اقدامات و حمایت هایی که دولت برای بهائیان انجام داده بود، می نویسد:
»اینک در ادامه ی سخن مطلب دیگری به ذهنم خطور کرد. حزب بهایی حاضر بود ده نور را آباد سازد و از شاهی به نور جاده سازی کند و نور به بخش تبدیل گردد. دولت نور را از دهستان در اندک مدتی به شهرستان تبدیل کرد و از شاهی به نور جاده آسفالت کشید و زمین های انتهای شهر شاهی به نور که متری صد و پنجاه تومان خریدار داشت به بهائیان متری پنج تومان آنهم به اقساط فروختند. این بی مقدار در این موقع در ساری بودم.
… و اجتماعی در لندن از بهائیان تشکیل شد که اداره ی گذرنامه خارج از نوبت گذرنامه های بهائیان را آماده ساخت و هواپیمائی کشوری با نصف بها بهائیان را به لندن برده و به تهران برگرداندند. در این اوقات این ناچیز در تهران اقامت داشته و به رأی العین این امور را مشاهده کردم.
به دستور دولت محافل بهائیان از دست امنای بهائیت هر شهر گرفته شده و در اختیار کلانتری ها و در شهرهائی که غیر از شهربانی کلانتری نداشت در دست شهربانی محل بود و اثاثیه در یک اطاق جا داده و درب آن را مقفل ساخته و کلید را نیز به عضو محفل آن شهر می سپردند و بعضی از این محافل خود سرایداری در چند اطاق سکونت می دادند. این بی مقدار وقتی در رشت بودم محفل بهائیان در مسؤولیت من بود… این ناچیز پاسبانان مسن را که قادر به گشت شب نبودند مأمور محفل کردم. پس از چندی به لاهیجان رفته محفل آن شهر نیز در اختیار شهربانی بود. پس از مدتها نامه ای با لحن تند و زننده از شهربانی کل رسید مبنی بر اینکه این محافل مرکز تعیش روسای شهربانی ها بوده لذا محفل و اثاثیه را با دقت و برطبق صورت مجلس تحویل فلان شخص بدهید و عجیب آن بود که در نامه ی شهربانی کل اسم یک تن از بهائیان مقیم لاهیجان را برده بود و این مطلب خود صراحت داشت که نامه از طرف محفل بهایی تهران انشاء گردیده است اما اتهام به رؤسای شهربانی از برای چه بود؟«(1).
از دیگر معاونان بهایی «سازمان برنامه» باید به دکتر شاپور راسخ اشاره کرد که ظاهراً استاد دانشگاه هم بود. راسخ از بهائیان متعصب بود و درتمام پرسشنامه های اداری، خود را علناً بهایی معرفی می کرد. ویولت راسخ همسر دکتر شاپور راسخ هم از اساتید بهایی دانشگاه بود.
دکترغلام عباس دواچی از دیگر مدیران ارشد روزگار محمدرضا پهلوی بود. او که دکتر دامپزشک بود، سالها ریاست سازمان دامپزشکی کشور و ریاست سازمان حفظ نباتات و سازمان دامپروری و ریاست مؤسسه ی سرم سازی حصارک را برعهده داشت. وی چند سال آخر خدمت خود را به عنوان معاون وزیرکشاورزی فعالیت کرد.
نکته ی قابل توجه حضور یک بهایی در مقام مدیرکلی سازمان اوقاف کشور بود. این شخص دکتر احمد روستاییان نام داشت و تعمداً بودجه و درآمدهای اوقاف را صرف فعالیت های نابجا می کرد. او تحت عنوان تبدیل به احسن بسیاری از موقوفات کشور را به ثمن بخس به بهائیان فروخت.
1) نورالدین چهاردهی، بهائیت چگونه پدید آمد، صص 60-.62.