در تاریخ تفکر بشر، بر وجود امری مقدس و ماورائی در جهان خلقت، از دو سو بر آدمیان دلالت شده است. از یک سو اعتراف عینی و التزام عملی آدمیان به خالق مقدس و متعالی در قالب انجام عبادات و مناسک راهنماست و از سوی دیگر، درون و ضمیر پاک و بی آلایش انسانها، تصدیق کننده وجود چنین امری است.
مسائل و مشکلاتی که نه فقط امروز، که در هر روز در عالم، گریبانگیر هر انسانی بوده و هست او را به سوی معبود می خواند تا با نجوا و ارتباط با او، مساله خویش را در میان گذارد و از او راه حل طلب کند. مشکل تنهایی ما آدمیان و اینکه هر انسانی پنجره ای به روی دیگران نگشوده است، فقط مسئله انسان دیروز نبود. مسئله ترس از آینده و علی الخصوص ترس از واقعه ای که بخواهیم یا نخواهیم گریبان ما را خواهد گرفت و چراغ عمر ما را خاموش خواهد کرد، مسئله هر روز بشر در هر مکانی است. اندیشه مرگ برای انسان، خانمانسوز، غفلت زدا و یاس آفرین است و اگر آن را به آب دیانت شستشو کند و از وجودش باید و شاید بنماید، اندیشه ای آدمساز خواهد شد مساله احساس نیاز آدمی به قسط و عدل اجتماعی و رنجش از ظلم و بیداد زورگویان و زرداران مسئله همیشگی بشر بوده و هست. مسائلی از این دست که راه حل خود را در علم و ذهن مخلوق پیدا نمی کنند، وجود دین را امری قطعی و ضروری می کنند. دین و مدعیان آن به مدد الهی و ادله عقل پسند برای حل مشکلات و مسائل حیاتی هدایت به ارمغان می آورند و در توجیه و حل این مسائل موفقند. دین اسلام به وسیله پیامبر اکرم محمد بن عبدالله (ص) که به عنوان آخرین دین جهانی برای هدایت مردم ظهور کرد حیات دنیوی کمک دهد تا در ادامه این حیات به بهروزی و نیک فرجامی واصل کند. کارنامه موفق این دین، در حضور افرادی مثل علی ابن ابی طالب و سلمان فارسی و ابوذر غفاری و هزاران انسان شایسته دیگر در طول تاریخ ظهور کرده است.
اما از این نیاز ضروری بشر به دین، کسانی هم برای مطرح کردن خودشان و ارائه آرا و افکار باطل سود نابجا جستند و در مقطعی از زمان با استفاده از احساسات پاک دینی مردم و خلط حق به باطل راه روشن هدایت را مه آلود کردند تاریخ مردم ایران گواه بر علاقه قلبی آنها به دین و مذهب است و همیشه خود را پای بند به آن می دانستند.
در مقطع خاصی از تاریخ این کشور، این علاقه وهمراهی در شکل اجتماعی و حکومتی آن در دوران پادشاهان صفویه به ظهور نشست و تحت شرایط خاصی که بررسی آن از حوصله این کتاب خارج است، دین و مبلغان دین وعلمای دینی منزلتی ویژه یافتند و توانستند به وسیله این فرصت استثنایی، تا حدودی افکار و آراء گروهی از مسلمانان یعنی محبان و دوستداران اهل بیت (ع) را به صورت پر رنگ تری نمود بخشند.
اما باید توجه داشت که هر حرکت اصلاحی و دینی نیز می تواند آفاتی را به همراه داشته باشد و این وظیفه مصلحان وحافظان دین است که این آفات را به حداقل خود برسانند یکی از آفات ظهور دین در شکل اجتماعی و حکومتی آن، وجود مدعیانی خواهد بود که با تظاهر به دین داری و مقدس مآبی در پی کسب وجهه و منزلتی برمی آیند و این گروه دانسته یا ندانسته از دین وسیله ای برای ارتقای منزلت خویش می سازند و زشت ترین و پست ترین نوع رفعت مقام را در این راه می جویند.
دوران صفویه در ایران، دورانی است که مردم به دلیل امانت، پشتکار و جدیت عالمان دینی چون شیخ بهایی، میرداماد، مجلسی و ملا صدرا علاقه وافری به دین و عالمان دینی ابراز کردند و این علاقه مسئله بجا و قابل ارزشی بود. اما همیشه تاریخ ملتها نشان می دهد که جنبه های مثبت و ارزش های اجتماعی یک ملت اگر با تبیین و توجیه کافی به نسلهای بعد انتقال پیدا نکند و فقط صورت ظاهری آن، بدون محتوا در دسترس مردم قرار گیرد، جامعه را با همان آفتی که گفته می شد مواجه خواهد کرد در این صورت، زمینه برای افرادی که به لحاظ روانی، دچار حقارت اند و رفع این مشکل را جز با مطرح کردن خود به صورتی ویژه و استثنایی نمی یابند، آماده می شود. در چنین فضایی، به دعوت مردم به سوی تجلیل و تکریم مدعیان دروغین هدایت مردم خواهد داد و آفت ریا و تظاهر، فضای قدسی و معنوی جامعه را لکه دار خواهد کرد.
چنین اتفاقی در نسل بعد از دوره صفویه در ایران اتفاق افتاد. تکریم و تعظیم علما که امر به حقی بود و از ارزشهای اجتماعی مطلوب محسوب می شد، عده ای را بر آن داشت تا با استفاده از لباس عالمان دینی مردم را به سوی خود بخوانند و از این راه در پی مقام و منزلتی برآیند.
کوردلی و کج فهمی این مدعیان، جهل و بی سوادی مردم و دسیسه های شیطانی بیگانگان و مخالفان اسلام، دست به دست هم داد تا برای تخریب وجهه شیعه اهل بیت (ع) وجود فرقه و افراد را طراحی کنند که ابتدا با تظاهر به دین داری و تقدس و عرفان زدگی مردم را به سوی خود جلب کنند و در ادامه این حرکت از ادعای نبوت و امامت و حتی ادعای خدایی فروگذار نکنند.
تعلیمات دینی ادیان و علی الخصوص دین اسلام و شخص پیامبر اکرم (ص) به ما می آموزند که دین و دینداری همیشه مردم را به سوی خود می خواند، همین ملاک و معیار ادعای دروغین آنها خواهد بود.
محمدعلی باب و میرزا حسینعلی بهاء از جمله کسانی هستند که با استفاده از جهل و بی سوادی مردم و علاقه آنها به دینداران، از دین ابزاری برای رفعت خویش ساختند. اگر در قرآن و روایات کلمات و اسماء خاصی در توصیف افراد یا ارزش های دینی آمده است آنها را به نفع خویش تفسیر و توجیه کنند و از آنها نردبان منزلت بسازند.
ما در این کتاب خواهیم دید که چگونه علمه البیان (الرحمان/ 4) به کتاب البیان میرزا حسینعلی تفسیر می شود و از انا مدینه العلم و علی بابها از کلمات پیامبر (ص) محمد علی باب در قرن سیزدهم هجری زاده می شود. چنین ادعاهای گزافی جز در فضایی از جهل قابل شنیدن نیست. علاوه بر این به نظر می رسد ماجرای این گروه در قالب یک ادعای صرف در گذر تاریخ نمی گنجد و اصرار عده ای بر دوام و نشر آن با اینکه توبه نامه باب در کتابخانه مجلس شورای اسلامی ایران موجود است، مسئله را با تامل و شک جدی روبرو می سازد، در این مجموعه نگاهی تاریخی به پیدایش این فرقه و اعتقادات آنها شده است و آن گاه در فضایی کاملا بی طرفانه قضاوت و تامل را به عهده خواننده عزیز وامی گذارد تا ببینند چگونه کف های باطل بر آب زلال حقیقت دوامی نخواهند داشت و چگونه طراحان سیاسی فرقه ها و دینهای جدید برای انحراف مردم و بازی دادن آنها از مقدسات سوء استفاده می کنند.
مسجد ضرار در زمان پیامبر اکرم (ص) نمونه بارز این تحریف بود و خانه میرزا حسینعلی بهاء در قرن سیزدهم هجری در ایران و کعبه ایبادان در نیجریه امروز از مصادیق و نمونه های دیگر این تحریف به حساب می آیند و آبشخور همه اینها دسیسه گرانی اند که نفع خویش را در این راه می جویند.