جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

اعتراض و مناظره علما با میرزا علی محمد

زمان مطالعه: 2 دقیقه

اظهار دعاوی دروغین و تأویلات سخنان و ادعاهای متناقض، مورد اعتراض شدید علمای دین و بزرگان شیعه در آن عصر گردیده است. برای روشن شدن حقایق و آگاهی بیش‏تر مردم، جلسات نقد و بررسی و مناظره تشکیل شد که اجمالی از آن‏ها چنین است:

پس از مراجعت سید علی محمد از سفر مکه به بوشهر، زمانی که هنوز از ادعای «بابیت» پا را فراتر نگذاشته بود، به خاطر اعتراض علما و مردم متدین، به دستور والی فارس، در ماه رمضان سال 1261 هجری قمری دستگیر و به شیراز فرستاده شد. در شیراز، پس از تنبیه، نزد امام جمعه‏ی آن شهر، اظهار ندامت و توبه کرد و به قول یکی از

مریدان‏اش، بر فراز منبر در حضور مردم گفت:

لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام غایب بداند. لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام بداند… (1).

پس از آن، شش ماه در خانه‏ی پدری خود، تحت نظر بود و از آن جا به اصفهان و سپس به قلعه‏ی ماکو تبعید شد. در زمان تبعید در قلعه، با مریدان‏اش ملاقات و مکاتبه داشت و از این که می‏شنید، آنان در کار تبلیغ دعاوی او سعی وافر دارند، به شوق می‏افتاد و سخنانی را به عنوان کلمات الهی به مریدان عرضه می‏داشت. وی، کتاب بیان را در همان قلعه نوشت (2) و مدعی شد که به وی وحی گردیده است.

دولت محمد شاه قاجار، برای آن که پیوند او را با مریدان‏اش قطع کند، در صفر 1264 وی را از قلعه‏ی «ماکو» به قلعه‏ی «چهریق» در نزدیکی ارومیه، منتقل کرد. در اواخر سلطنت محمد شاه، به دستور حاجی میرزا آغاسی (وزیر محمد شاه) سید علی محمد را از قلعه‏ی چهریق به تبریز بردند و با حضور ناصرالدین میرزا – که در آن وقت ولی عهد بود – و چند تن از علما، مجلسی را ترتیب دادند و سید علی محمد را در آن مجلس حاضر کردند. علی محمد، در آن جلسه، آشکارا از مقام «مهدویت» خود سخن گفت و ادعای «بابیت» امام زمان را که پیش از آن، بدان تصریح کرده بود، به «بابیت علم خداوند» تأویل کرد و چون از او درباره‏ی برخی مسایل دینی پرسیدند، از پاسخ فروماند.

در آن جلسه که ولی عهد و عده‏ای از علمای تبریز، از جمله حاجی ملا محمود و ملا محمد مامقانی و…، حضور داشتند، آخوند ملا محمد گفت: «سید! از معجزه و کرامت چه داری؟«. سید پاسخ داد: «اعجاز من، این است که برای عصای خود؛ آیه نازل می‏کنم.» و به خواندن این فقره آغاز کرد:

»بسم الله الرحمن الرحیم. سبحان الله القدوس السبوح الذی خلق السماوات و الأرض کما خلق هذه العصا آیة من آیاته«!

وی، اعراب برخی کلمات را غلط خواند. مثلا «تاء» در «السماوات» را به فتح قرائت

کرد و چون به وی تذکر دادند که آن را به کسره بخواند، وی، ضاد در «الأرض» را مکسور خواند!

در این میان، امیر اصلان خان که در مجلس حضور داشت گفت: «اگر این قبیل فقرات از جمله‏ی آیات شمرده شود، من هم می‏توانم تلفیق کنم و گفت:

»الحمد لله الذی خلق العصا کما خلق الصباح و المساء«! (3).

گزارش تفصیلی این جلسه، در منابع تاریخی آمده است. نیکلا، در تاریخ خود، و نیز ناسخ التواریخ، با بسط بیش‏تری آن را آورده است. (4).


1) تلخیص تاریخ نبیل زرندی، همان، ص 141.

2) ر. ک: نظر اجمالی در دیانت بهائیت، احمد یزدانی، ص 13، تهران 1329 ش.

3) ر. ک: ظهور الحق، فاضل مازندرانی، ج 3، ص 14.

4) ناسخ التواریخ، بخش قاجاریه، جلد دوم؛ شیخیگری، بابیگری، مرتضی مدرس چهاردهی، ص 206 – 205؛ لغت نامه دهخدا، ج 9، ص 47 – 44.