نسخه نفیس و مهم استنطاق از بابیها که در سنه هزار و سیصد قمری هجری در زمانی که مرحوم کامران میرزا وزیر جنگ و حکمران تهران بوده در نظمیه به وسیله میرزا حسن حان مستنطق به عمل آمده این نسخه را میرزا مهدی منشی اداره نظمیه از روی اوراق رسمی یومیه حاوی اطلاعات بسیار مهم و ممتنع است من جمله استنطاقی است که از میرزا ابوالفضل گلپایگانی مبلغ معروف و صاحب کتاب فرائد به عمل آمده و حاکی از تلون اوست که در اینجا از سید علی محمد شیرازی جسته و صریحا لعنت نموده است و همچنین طرز فکر و سوابق احوال و اتصال سیاسی بقیه را روشن میکند.
اسامی اشخاصی که در این مجلد از آنها استنطاق شده به شرح زیر است:
1- حاجی سید علی اکبر معروف به حاجی سید مهدی یزدی
2- ملا علی اکبر شهمیرزادی
3- میرزا محمد رضا یزدی
4- میرزا ابوالفضل گلپایگانی
5- آمحمد جعفر خاتم ساز شیرازی
6- کربلائی مهدی طهرانی
7- بابا حسین
8- حیدر علی بیک کردبچه
9- میرزا زینالعابدین درویش
10- مرتضی قالب تراش قمی
11- سید اسدالله ارسی دوز قمی
12- ابوالقاسم اصفهانی عطار
13- ملااحمد کاشانی
14- محمد حسین پینه دوز اصفهانی
15- مشهدی باقر قزوینی
16- استاد حسن بناکاشی
17- ابراهیم خان
18- استاد حسین کاشی دباغ
19- استاد حسین نعلبند کاشی
20- ملامحمد عطار
21- سید علی ارسی دوز کاشی
22- مشهدی حسین عطار قزوینی
23- میرزا حبیب الله کاشانی
24- مشهدی نصرالله تنباکو فروش جهرمی
25- حاجی آقا کاشی قهوهچی
این عده به جز دو سه نفر که باسواد و علم بوده و محرم خارجی داشته یا به هوای ریاست و استفادههای مادی و معنوی بودهاند بقیه همه از عوام کالانعاماند گر چه دو سه نفر هم از صفت انعام انعام داشتهاند که از راه حق منحرف و بدین روش و دین باطل گرویدهاند.
اسکندریه و طنطه و زقایق باشد و دو سال در هندوستان سه چهار سال در اسلامبول و حلب و دیار بکر و ماردین و سویرک و ارفه و موصل و تکریت و بصره و کود و اماره
س – در بلاد ایران چقدر بودهاید ج – تا بیست سال که طفل بودم س – در ایام سیاحت چند سال در ایران آمدید ج – یک سال یا چهارده ماه یا پانزده ماه س – در این مدت کسب یدی میکردید یا تجارت ج – بلی بعضی اوقات کسب میکردم س – کسب یدی یا تجارت ج – داد و ستد خرازی فروش شال فروش همه جور کسب میکردم س – چند وقت است به طهران
آمدهاید ج – دو ماه است س – از کجا آمدهاید ج – از روسیه س – چند وقت در روسیه بودید ج – ظاهرا دو سه ماه یا چهار ماه س – به چه خیال به روسیه رفته بودی ج – از اسلامبول آمده بودم به روسیه س – در اسلامبول چه میکردید تفصیلاتی را که گفتم س – اینجا که آمده بودید دیگر برای چه آمدید ج – والده دارم آمدم او را ببینم اینجا که رسیدم دیدم هوا سرد است ماندم س – از قراری که ما شنیدهایم توقیع از شخص بزرگی آوردهاید ج – به جهت کی س – به جهت سلسلهی بابیه ج – خیر چاپارخانه دولتی زیاد است من چرا س – شما به عکا نرفتهاید ج – چرا رفتهام و حضرات را هم دیدهام س – چه دیدید ج – چه میخواهید ببینم چه طالبید که من بگویم س – از ظهور حسینی و قائم و دلیلی که آنها میآورند به صدق قول خودشان ج – دلیلی که آنها میآورند یا دلیلی که من موقن باشم س – دلیلی که قبول عامه داشته باشد ج – هیچ دلیلی قبولیت کل عالم را ندارد اگر میداشت این مذاهب مختلفه در عالم نبود س – شخصی که اظهار امری میکند باید دلیلی بیاورد و به آن دلیل اثبات حقیت خودش را بکند ج – از من میپرسید که من ادعائی ندارم اگر از مدعی میپرسید بروید از خودش بپرسید س – ما چون شما را آدم بیغرض دانستیم و میدانیم و شما هم فرمودید که من در عکا رفتهام و حضرات را دیدهام میخواهم از شما بپرسم که آنها حرفشان چیست در مذهب هم که بخلی نیست چه ضرر دارد که شما دیدهاید و ما ندیدهایم از برای ما صحبت کنید ج – راستی را حقیقت حالشان بر من معلوم نشد س – من از حقیقت حالشان نپرسیدم زیرا که حقیقت امر را جز خدا نمیداند ج – از قراری که شنیدهام کتب آنها به دست دولت و به دست وزراء و به دست شما آمده کتب را ملاحظه کنید من از عهده تقریر ایشان برنمیآیم س – لا اعتبار فی القرطاس ما میخواهیم از زبان شما چیزی بشنویم شاید دشمنان این طایفه کتابی نوشته باشند و به دست دولت داده و انتشار بدهند ج – الحمدلله دولت ما معتبر است نسخه از او بردارند و بفرستند از خود او استفسار کنند س – ما کار به مطلب دولت نداریم حرف از خودمان میزنیم و مقصودمان است که چیزی بفهمیم شاید ما هم مجاهد باشیم چه ضرر دارد که شما هادی ما باشید ج – این اقل الساداة این ایام مذاکرات مذهبی و عقاید قلبی را جایز نمیداند چرا که بعضی اهل غرض امر مذهبی را داخل به امورات دولتی کردهاند و در این هنگام محض اطمینان خاطر اولیای دولت مذاکرات مذهبی تکلیف این اقل الساداة
نیست با آن که تا حال سی سال است که از این طایفه نفس بر خلاف دولت کشیده نشده و آه مظلومیت خودشان را بلند نکشیدهاند که مبادا دولت مکدر شود س – ما هم این گفتگو استنطاق را محض این میکنیم که رفع شبهه شود والا اگر شما حالا از این مقوله صحبت بکنید شاید باز به بعضی از اغراض حمل بشود ج – این اقل السادات با اینکه خود اقدام کردم به پای خود به باب حکومت آمدم با وجود این عجب است که باز شما همچو گمان کردهاید که در من غرض است چه غرضی غرض با که غرض با چه الحمدلله که عمر بیشترش گذشته است و آخر عمر است چه غرضی چرا س – شما به پای خود مگر جز برای رفع شبهه به حکومت آمدهاید و الله رفع شبهه نخواهد شد مگر به گفتگوی و مطلب فهمیده نخواهد شد مگر به مذاکره ج – بنده به جهت رفع شبهه و فتنه و فساد حکومتی از خود و اقران خود به باب حکومت آمدهام رفع شبهه حکومتی که شد رفع شبهه مذهبی میشود س – به چه قسم شما میخواهید رفع شبهه حکومتی بکنید ج – اگر حکومت اذن میدهد من در باب حکومت مدتی میمانم تا معلوم شود که ما اهل فتنه و فساد نیستیم یا اینکه از امثال خودم هر که را بخواهند یک نفر یا دو نفر یا بیشتر یا کمتر در حکومت میگذاریم و از تمام سرایر امور خودمان به حکومت اطلاع میدهیم مشروط بر اینکه حکومت هم ما را حفظ کند امر عقاید مذهبی و قلبی را نفسا بعد نفس شرائطی که در ورق علیحده نوشته میشود هر کس میخواهد مکالمه مذهبی بکند به تصدیق چند نفر خارجی از اهل ملت دیگر تا حقیقت مذهب کشف شود اصل مقصود همین است س – بنده با شما از طرف دولت حرف میزنم و به شخص شما هم اطمینان میدهم پیش خود با شما گفتگو نمیکنم شخص من به این آیه بقرآن مجید مؤمنم که درباره قوم یهود میفرماید ضربت علیهم الذله و المسکنه و میبینم که این شخص بزرگوار در هزار و سیصد سال قبل این کلمه را گفته (مقصود حضرت رسول است) و هنوز ذلت یهود در تزاید است در تمام کره ارض و بعد از آن که ایمان به حضرت رسول آوردم و یقین حاصل شد از برای من که میفرماید من کنت مولاه فهذا علی مولاه فرموده اوست تعبدا اوصیای او را تا قائم منتظر قبول کردم و بعد از آن که این مطلب را قبول کردم اقوال آن حضرت در باب علاماتی که در باب ظهور فرمودید قبول کردم و شما که میگوئید حضرت حجت ظاهر شده به چه دلیل میفرمائید ج – این ذلیل به جمیع آیات قرآنیه و به جمیع ما جاء به النبی مؤمنم و حال حاضر را از این جایز نمیدانم و اگر
کسی از علماء با این فانی سخنی داشته باشد در محضر جمعی از منصفین صحبت بدارند س – ما خودمان حالا میخواهیم گفتگو بکنیم کار به منصف و غیر منصف و دیگران نداریم یک جزئی از آنچه را که میخواهید در حضور منصفین بگوئید به بنده هم اظهاری بکنید شاید بنده هم چیزی بدانم و بفهمم ج – بنده شما را از منصفین میدانم ولیکن از شما متوقعم که مطالب دینتان را با این اختلال حالی که از برای این فقیر هست به دیگری رجوع کنید و از دیگری استفسار نمائید س – شرائطی را که میخواستید ذکر کنید بفرمائید تا رفع شبهه شود. ج – اولا معلوم است که ما از دولت اطمینان کامل میخواهیم که ما را حفظ کند ثانیا شرط مکالمه این است که به مغالطه نگذرد به قدر نیم ساعت متکلم صحبت نماید و مخاطب ساکت باشد بعد از آنکه سوال او تمام شود او جواب بگوید و یکی آن که طرف سؤال و جواب نفسی نباشد که من ملاحظه شأن و احترامات کنم و از او خائف باشم و چند نفر که به کلی خارج و عاری از این قانونند مصدق نشوند و از سفرای خارجه در صحبت عقلیه و نقلیه و کتب قبلیه و بعدیه و شرط دیگر آن که متکلم با مخاطب بدون مداخله غیر ثانیه دو به دو صحبت کنند س – خود شما مدعی اثبات مطلبید یا دیگری را میفرمائید ج – این عبدا بدا مدعی مطلبی نیستم ولیکن تدافع هر گونه تهمتی را از خود در هر مجمعی به این شروط میکنم که در عقاید اقل السادات فسادی نیست و الا خود مدعی نیستم اگر بودم خود رجوع میکردم س – بنده عرض نمیکنم که شما خود مدعی هستید و چنین مجلس هم فقط از برای یک نفر شما بر پا نمیشود مگر اینکه بخواهید خودتان به نفس نفیس رفع بعضی شبهات و اثبات حقیت بابیه را بکنید ج – این ذلیل سی سال است سیاحم و از بعضی دیانتها خوب مطلعم مخصوص از دیانت بابی ولی در مقام اثبات این طایفه نیستم مگر آنچه را که میدانم میگویم س – شما که خودتان به باب حکومت میآئید از برای رفع شبهه اگر در این سلسله نیستید با آنکه کسی شما را نخواسته بود چرا میآمدید و الان اگر از این طایفه نیستید آدم عاقل این کار را نمیکند که شروط قرار بدهد و سفرا را حاضر کند محض اینکه مطلب دیگران را بگوید ج – بلی بنده خود به پای خود آمدهام نه به اراده خود شنیدم که حضرت والا استفساری از این ذلیل فرموده بنده از این جهت به حکومت آمدم ابدا مدعی این مطالبات نیستم که سیاح را با این گونه مطالب چکار س – حضرت والا به چه جهت استفسار
شما میفرمود و حال اینکه شما میگوئید من مرد سیاحی هستم ج – عجب است از شما که این مطلب از بنده سؤال میکنید خوب بود از حضرت والا سؤال نمائید حال آن که از بنده سؤال میکنید آنچه به خیالم رسیده این است چون بنده نظر به زمستان و برودت هوا یکی دو ماه در اینجا توقف کردم گمانم آن که شاید بعضی حکایت سیاحتیه را که ذکر کردهام به بعضی از اهل غرض حکایت کرده باشند و آنها گمان کردهاند که این اقل السادات را خیال منبر و محراب است از این جهت بعضی لباسها بر او پوشانیده بحضرت والا عرض کردهاند با اینکه حین حرکت بنده بود توقف نمودم به خدمت حضرت والا شرفیاب شدم تا این که شخص حاضر را گمانها در حقش نبافند و به حضرت والا معروض ندارند و امنای دولت را به شبهات گوناگون خاطرشان را مشوش نسازند و نگذارند به آبادی مملکت و رفاهیت رعیت بپردازند س – شما با این همه فرمایشات میخواهید بگوئید که معتقد نیستید به اینکه حضرت قائم ع ظهور کرده است ج – این ذلیل را از شما این گونه سؤالات توقع نبود گویا حدیث مشهور در نظر نداشتید که میفرماید لو علم اباذر ما فی قلب سلمان کفره او قتله آیا تکلیف این فانی است که سرایر قلب خود را معروض دارم از خود شما انصاف میطلبم بعد از آن که میگویم بما جاء به النبی موقنم دیگر این سؤالات تکلیف نیست س – شما میفرمائید که من نظر به برودت هوا در زمستان یکی دو ماه در اینجا توقف کردم که شاید بعضی حکایت سیاحتیه را ذکر کردهام بعضی شنیدهاند و به بعضی از اهل غرض حکایت کردهاند و آنها را گمان اینکه شاید اقل السادات را خیال منبر و محراب است به این واسطه آمدهام رفع شبهه نمایم بنده هم غرضی از این سؤال نداشتم ج – آنچه در استنطاق اول ذکر شد مجددا ذکر میکنید اولا بدانید نه اینکه بگویم حکما این طور بوده همچو گمان شد چه که شنیده شد جناب ملا محمد رضای همدانی (اوصله الله الی جزائیه فی الدنیا و الاخره) در بالای منبر از هر فرقه و طایفه بد میگوید و لعن میکند من جمله این اقل را نسبتها داده و منصبها از برای این فانی برقرار نموده با آنکه مرا ندیده و حرفی از من استماع نکرده است س – شما در این موقع عارضید یا معروض ج – این ذلیل نه عارضم و نه معروض در این مقام بلکه محض خاطر حکومت آمدهام که از من راضی باشند و رفع اشتباه شود س – شما به چه نوع رفع شبهه میکنید تا به آن نوع حکومت ساکت شود ج – به همان نوع که عرض کردم هر قدر
حکومت بخواهد توقف میکنم تا ثابت شود و اگر طریقه دیگر میدانید آن طور عمل میکنم و اگر میل حکومت به رفتن بنده بوده است که بنده خیال رفتن را داشتم مسافرم نه مجاور س – اگر شما تا به قیامت اینجا بمانید باز امر مخفی و رفع شبهه هم نمیشود مگر آنچه را از شما سئوال میکنند یا انکار یا اقرار مطابق سؤال جواب بدهید ج – از شما سؤال میکنم آیا حکومت باید سرایر و عقاید رعایا را سؤال نماید یا انتظام مملکت و رفاهیت رعیت ملحوظ فرماید س – چون بنای عقاید سلسله بابیه از روز اول بر فساد بوده از این جهت میخواهند سؤال کنند که آیا شما از آن سلسله هستید یا خیر ج – خیر این بنده از اهل سلسله عقاید فساد نیستم س – من غرضم این است که این طایفه بنایشان این است شما خودتان را مفسد نمیدانید یا این طایفه را ج – من خود را که مفسد نمیدانم و با بعضی از این حضرات که در اراضی روم ملاقات شد آنها را هم مفسد نمیدانم دیگر اگر مشتبه شده العلم عند الله س – ما بعین شورش این طایفه را دیدیم شما اگر از این طایفه نیستید انصاف میدهید که شورش کردند و بنای آنها بر فساد است و اگر هم داخل در این سلسله هستید و کتمان میکنید عقاید آنها را آن هم امری است علیحده ج – بنده از ابتدای این شورشها اطلاعی ندارم مدتی از قبل تا حال در صفحات عثمانی بعضی کلمات اینها را دیدهام جمیع بر متابعت حکومت و طلب رضای حکومت و موافق رأی حکومت است س – عقاید اینها را صحیح و درست فهمیدهاید یا خیر ج – بعضی مناجاتها دیدهام از این حضرات در ممالک روم من جمله مناجات مختصری در حق قبله عالم دیدهام که دعا کردهاند اگر مقتضی بدانند مناجات را عرض کنم و در همین جا تست کنید س – آن مناجات چیست
ج – هو المقتدر علی ما یشاء باسمه المهیمن علی الاسماء یا الهی الرحمن و المقتدر علی الامکان اسئلک بنفسک بان تحفظ السلطان ثم اسئلک بان لا تنظر الیه و جریرات من سبقه فی الملک بل الی بحر جودک و سماء فضلک و شمس الطافک ای رب کفه عنه اکف السوء بالید التی جعلتها فوق ایادی خلقک انک انت المقتدر المتعالی العلی الحکیم استدعا آن که اگر بخواهند این مناجات را تفسیر نمایند به اهل غرض وا نگذارند تفسیری از خود بنده بخواهند س – مفسرین از قرار گفته
شما ملاهای ما هستند و آنها هم نباید غرضی داشته باشند ج – مقصود از اهل غرض علمای اعلام نبودند ولیکن اهل غرض نفوسی هستند که خودشان را به علما موسوم میدهند س – از کتب و بیان بابیها چیزی در دست شما هست یا خیر ج – نزد بنده چیزی از کتب آنها نیست ولی شنیدهام که به دست حکومت خیلی افتاده است س – چون آخر استنطاق است و باید آخر استنطاق را به اسم خودتان امضا کنید ثانیا مذاکره میکنم آیا شما حاضرید از برای اینکه اگر دولت مجلسی منعقد بکند به شروطی که خواستهاید اثبات حقیقت این معنی کنید یا خیر ج – این فانی مکرر در همین استنطاق عرض کردهام مثبت مذهبی نیستم ولیکن به شروط مذکوره آنچه از عقاید حضرات خبر داشته باشم میگویم س – این لازم به انعقاد مجلس و شروط نیست من قبل از آن که شروع به نوشتن استنطاق بشود از خود شما سؤال کردم که شما معتقد نیستید به ظهور حضرت قائم فرمودید معتقدم به اینکه ظهور کرده و حالا این نوع اشکالات است که میآورید ج – این نوع مکالمات مغرضانه است از دولت مستنطق دیگری را راجی و مستدعیم س – شما خود میدانید که من غرضی ندارم و آنچه را که من میگویم از دو لب شما شنیدهام اگر دروغ میگویم بگوئید دروغ میگوئی ج – اصل همین بیان شما عین غرض است و الله الذی لا اله الا هو که اصل اعتقاد و سرایر خود را نگفتهام س – یعنی در استنطاق یا غیر استنطاق ج – چه در استنطاق و چه در غیر استنطاق بحق وحده لا شریک له که سر خود را در باب مذهب به شما و غیر شما نگفتهام س – من سؤال از سرایر مذهبی شما نکردم از همین دو کلمه سؤال کردم که عرض کردم حال اگر نسبت دروغ به من میدهید بدهید نقلی ندارد از همین تقریرارت شما معلوم میشود لازم نیست به تصریح ج – حاشا و کلا نسبت دروغ به شما و احدی ندادهام و نمیدهم ولیکن به شما مشتبه شده است و آنچه میفرمائید و در استنطاق است همان است که گفتهام.
محل امضای سید علی اکبر معروف به حاجی سید مهدی یزدی