جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استنطاق

زمان مطالعه: 2 دقیقه

پوشیده نماند نخستین روزی که نگارنده با اهل بهاء آشنا شد یکی از نوشتجاتی که در یزد به من ارائه دادند و آن را وسیله‏ی تبلیغ من ساخته بودند یک جزوه‏ی دستنویسی بود به نام رساله‏ی استنطاقیه و پس از مطالعه بسیار تعجب کردم که مردمانی تا این حد فداکار و از جان گذشته که در زندان در حضور شاهزاده‏ی بزرگی چون کامران میرزا نایب السلطنه پسر مرحوم ناصر الدین شاه این طور زبان آوری و تبلیغ کنند و اظهار اشتیاق به کشته شدن نمایند و هر یک پس از دیگری اقرار بر بهائی بودن خود کرده نترسند از اینکه جانشان در مخاطره افتد البته اینها مؤید من عندالله بوده و هستند اما از آنجا که خدا نخواست حتی این مطلب بر من پوشیده بماند پس از چهل و پنج سال در این روزها که به تجدید چاپ کشف الحیل موفق می‏شوم ناگهان رساله‏ی استنطاقیه به خط خود مستنطق به توسط آقای سحاب که به وسیله جناب سید عبدالله میرخان به نظر رسید تا اینکه از طرفی خودم بفهمم این هم از همان کفر و فکروهای اهل بهاست که هر چه در خلوت دلخواه خودشان بوده نوشته و به نام رساله‏ی استنطاقیه به این و آن نشان می‏دهند و حال آن که حقیقت نه آن است که اهل بهاء گفته و می‏گویند بلکه حقیقت این است که در این نسخه است و به نظر خوانندگان می‏رسد و برای اینکه این هم مانند سایر مطالب مورد هو و جنجال این مردم دروغگوی متقلب نشود و نگویند این رساله جعل است و جعل و تصنعی که مخصوص خودشان است به ما نسبت ندهند به بانگ بلند می‏گویم از حالا تا یک سال مهلت می‏دهم که هر کس از اهل بهاء و غیره منکر صحت این استنطاق است بیاید تا در حضور دو نفر از اشخاص محترم و بی‏غرض اصل نسخه را ارائه دهیم و صحت آن را ثابت نمائیم و دروغ و قلابی بودن رساله‏ی خود را ساخته‏ی ایشان را مدلل داریم و اصل نسخه هم با بعضی مدارک دیگر که در دست مانده در یکی از کتابخانه‏های ملی خواهیم سپرد تا سیه روی شود هر که در او غش باشد و چون گراور کردن تمام نسخه مقدور نیست سه صفحه از اول وسط و آخر آن گرآور شده اینک تحت نظر عامه می‏گذاریم.