جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

استدلال به آیات قرآن (2)

زمان مطالعه: 7 دقیقه

1- هل ینظرون الا ان یاتیهم الله فی ظلل من الغمام و الملائکه (بقره 210) ترجمه: آیا انتظار آنان جز این است که خدا و ملائکه سوار بر پاره های ابر سفید بسوی آنان بیایند.

گلپایگانی در استدلال به این آیه می گوید: معنی این آیه این است که مردم انتظار نمی کشند مگر این را که خداوند با ملائکه بر روی پاره های ابر بیاید و چون آمدن خداوند محال است لابد مقصود از آیه آمدن مظاهر خداست و مظاهر خدا جز علیمحمد باب و میرزا حسینعلی بها کس دیگر نیست.

پاسخ ما: به مسلمانی گفتند چرا نماز نمی خوانی مگر قرآن و احکام شرع را قبول نداری؟ گفت چرا قبول دارم و اتفاقا اینکه نماز نمی خوانم به دلیل آیه قرآن است چون در قرآن خداوند فرموده: لا تقربوا الصلوة (نساء 43) به نماز نزدیک نشوید. البته راست می گفت و واقعا چنین آیه ای و چنین جمله ای در قرآن وجود داشت ولی اشکال سخن او در این بود که فقط یک قسمت از آیه را گرفته بود و به قبل و بعد آن و همچنین شان نزول آیه توجه نداشت. آیه به این صورت است که یا ایها الذین امنوا لاتقربوا الصلوه و انتم سکاری. یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید در حالی که مست هستید به نماز نزدیک نشوید. البته این آیه در زمانی نازل شد که هنوز حکم ابدی شرابخواری نازل نشده بود. لذا بعضی از مسلمانها در حالی که مست بودند مشغول نماز می شدند. این آیه نازل شد که در حال مستی نماز نخوانید اما سالهای بعد خوردن شراب به کلی حرام و ممنوع شد.

غرض ما از ذکر این تمثیل این بود که بیان کنیم بسیاری از استدلالهای بابیان و بهائیان به آیات قرآن و روایات شبیه همین استدلال است. در این آیه هم که گلپایگانی به آن استدلال کرده، مسئله به همین ترتیب است. آیه مذکور در مقام سرزنش و توبیخ کسانی است که با دیدن نشانه های حق و معجزات پیامبران در دشمنی و لجاجت و انکار خود اصرار می ورزیدند و هر چه بر وضوح حق و صدق ادعای پیامبران افزوده می شد آنها نیز در انکار خود بیشتر پافشاری می کردند و درخواست معجزات و دلایل تازه می کردند که برخی از آنها نیز اموری غیر ممکن و نامعقول بود مانند اینکه از موسی درخواست کردند که خدا را به آنها نشان دهد بطوری که بتوانند با همین چشم ظاهری خدا را ببینند. در این آیه هم می فرماید اینها با وجود این همه آیات و دلایل و معجزات روشن ایمان نمی آورند و همچنان بر انکار خود پافشاری می کنند و لابد منتظرند خداوند خودش سوار بر پاره های ابرهای سفید به همراه ملائکه با جلال و جبروت برای هدایت و ایمان این گروه بیاید که البته این کار هم که نشدنی و غیر ممکن است.

اکنون با توجه به این مطلب این آیه چه ارتباطی به مدعی گلپایگانی دارد که می گوید معنی این آیه بشارت آمدن باب و بها است در حقیقت میرزا ابوالفضل برای اثبات ادعای پیامبری تمسک به ادعای دیگری کرده است نه تمسک به دلیل، یعنی از او پرسیده شد چرا باب و بها پیامبرند او می گوید به دلیل اینکه آنها مصداق این آیه اند و مصداق آیه بودن خود ادعای دومی است نه دلیل بر ادعای اول.

2- و استمع یوم یناد المنادین مکان یوم قریب یوم یسمعونا لصیحه بالحق یوم الخروج (ق 41) ترجمه: گوش کن در روزی که ندا دهنده از مکان نزدیکی ندا می کند. روزی که فریاد را می شنود به حق. آن روز روز خروج است.

گلپایگانی می گوید: معنی این آیه این است که گوش دار روزی را که منادی ندا خواهد فرمود از مکانی نزدیک یعنی به بلاد عربی که محل نزول همین آیه مبارکه است در روزی که می شنوند صیحه را به حق. آن روز روز خروج است و مفسرین از اهل تسنن و اهل تشیع متفقا در تفسیر این آیه فرموده اند که ندای الهی از صخره بیت المقدس بلند می شود یعنی از جبل کرمل که در تورات به جبل مقدس و جبل الله از آن تعبیر شده است.

گلپایگانی می خواهد از این آیه حقانیت میرزا حسینعلی بهاء و ادعای او را اثبات کند.

پاسخ: این ادعای گلپایگانی که: مفسرین اهل سنت و شیعه همه گفته اند که مراد از مکان قریب این است که ندای الهی از صخره بیت المقدس بلند میشود اصلا واقعیت ندارد و درهیچ تفسیری چنین مطلبی نیامده است. اکثر مفسرین در تفسیر این آیه گفته اند مراد از مکان قریب، مکان خاصی نیست بلکه این کلمه کنایه است از اینکه صدای منادی مذکور در آیه بر هیچکس مخفی نخواهد ماند و همه، آن را خواهند شنید به طوری که هر کس در هر کجا که باشد می پندارد که این صدا از همان نزدیکی می آید. امام فخر رازی از مفسرین بزرگ و معروف اهل سنت از افرادی است که در تفسیر کبیر همین رای را انتخاب کرده است. عده ای دیگر هم از مفسرین گفته اند مراد از ندا و صیحه مذکور در این آیه صدایی از جانب آسمان است که قبل از ظهور مهدی موعود واقع می شود و نام آن حضرت و پدرش را فریاد می کند. ثانیاً: بر فرض که ما از میان قول و نظرها ده ها مفسر قرآن قول نفری را انتخاب کنیم که می گوید مراد از مکان قریب، صخره بیت المقدس است و یا بالاتر بر فرض که همه مفسرین واقعا گفتند مراد از مکان قریب صخره بیت المقدس است که این مطلب چه ربطی به کرمل و شهر عکا که مدعای گلپایگانی است دارد؟ صخره بیت المقدس سنگ معروف بزرگی است در مسجد بیت المقدس در شهر قدس که مردم به دیدن آن می روند و ما نمی دانیم گلپایگانی این صخره را تبدیل به کوه کرده است و آن را هم از شهر قدس به شهر عکا برده است.

3- یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق (نور 25)

قبل از بیان استدلال گلپایگانی لازم است متذکر شویم که عقیده بابیها و بهائیان این است که مهدی موعودی که در روایات وعده آمدن او داده شده است دارای دین مستقل و جدید و کتاب و سنت جدیدی غیر از قرآن و اسلام است و به همین دلیل هم ادعای مهدویت و ادعای پیامبری باب را دو ادعا نمی دانند. چون می گویند مهدی در واقع یک پیامبر جدید است و ما در بررسی استدلال گلپایگانی به روایات، این مسئله را بررسی خواهیم کرد. گلپایگانی می خواهد با این آیه این مطلب را اثبات کند که به آمدن مهدی موعود خداوند دین و شریعت جدیدی خواهد فرستاد و آن مهدی موعود غیر از علیمحمد باب نیست، او در ص 282 کتاب فرائد می نویسد «و این جمله صریح است بر اینکه چنین ظهور عظیمی، مقام او مقام نیابت و خلافت و امامت نیست بل ظهور کلی است و مقام شارعیت و سلطنت الهیه و با اینکه در مقام بیان موعود، همین آیات و القاب عظیمه کافی بود معذالک از ربای اعلام و تنفیض بر اینکه در این یوم عظیم دیانت متجدد خواهدشد و شریعت جدیده ظهور خواهد نمود. این آیه مبارکه نزول یافت که می فرماید یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق یعنی در آن روز حق جلاله دین حق را وافیا (یعنی به طور تمام و کمال) به خلق عنایت خواهد کرد و این در غایت وضوح است که مقصود از این دین که در آیه کریمه وعده فرموده است که به خلق عنایت فرماید دین اسلام نیست زیرا که دین اسلام در ظهور حضرت رسول (ص) وافیا نازل شد و آن حضرت کاملا به خلق ابلاغ فرمود بل مقصود شریعت جدیده است«

پاسخ: اینجا نیز از مواردی است که اگر این آیه به همراه دو آیه قبلش دیده می شود معلوم می شود که معنای آیه آن طور که گلپایگانی می گوید نیست این آیه و دو آیه قبل از آن این گونه است: ان الذین یرمون المحسنات الغافلات المومنات لعنوا فی الدنیا والاخره و لهم عذاب عظیم. یوم تشهد علیهم السنتهم و ایدیهم و ارجلهم بما کانوا یعلمون. یومئذ یوفیهم الله دینهم الحق و یعلمون ان الله هو الحق المبین.

ترجمه: کسانی که به زنان با ایمان پاکدامن بی اطلاع (از فحشا) نسبت زنا می دهند در دنیا و آخرت ملعون (و محروم) از رحمت حق بوده و برای آنان عذابی بزرگ است. روزی که زبان و دستها و پاهای آنان بر ضد ایشان به آنچه انجام داده اند گواهی دهد. در آن روز مکافات و جزای آنان را که بر اساس حق است به طور کامل خواهد داد و آنان میدانند که همانا خداوند حق آشکار است.

اشکال استدلال گلپایگانی اینست که کلمه دین در این آیه را معنی کیش و آئین گرفته است. در حالی که کلمه دین از نظر لغت معنای مختلفی دارد که یکی از آنها هم به معنی جزا و پاداش است در سوره حمد در آیه (مالک یوم الدین) به همین معنا به کار رفته است یعنی خداوند صاحب اختیار روز جزا و پاداش) قیامت (است. اکنون در مورد آیه مورد بحث اگر به دو آیه قبلی توجه شود کاملا واضح است که معنایی که با اینجا مناسبت دارد همان معنای جزا و پاداش و دین به معنی آئین و کیش هیچ تناسبی ندارد. پیام این آیه این است که اگر کسی نسبت خلاف به همسر خود بدهد و نتواند اثبات کند خداوند جزای او را خواهد داد.

4- و لو تقول علینا بعض الاقاویل لاخذنامنه بالیمین ثم لقطعنا منه الوتین فما منکم من احد عنه حاجزین و انه لتذکرة للمتقین (حاقه 41 تا 45)

ترجمه: و اگر به دروغ برخی سخنان بی پایه و اساس را به ما می بست حتما او را با دست قدرت خود می گرفتیم سپس رگ حیاتش را قطع می کردیم و هیچ یک از شما قادر به دفاع از او نبودید و این قرآن حقیقتا موجب تذکر پرهیزکاران است. گلپایگانی در استدلال به این آیه می گوید: مقصود این است که اگر نفسی کلامی را به ما ببندد به یمین قدرت او را اخذ می فرمائیم و رگ حیات او را قطع می نمائیم و احدی از شما مانع نتواند شد. این آیه صریح است بر اینکه هرگز خداوند مهلت نخواهد داد نفسی را که کلامی کذب به او نسبت دهد و کتابی را که خود تصنیف نموده باشد نام او را وحی آسمانی نهد و آیات الهیه را بخواند و باب مدت هفت سال و بهاء مدت چهل سال کتابهایی نوشتند و الواح صادر کردند و صریحا می گفتند که اینها کلمات خداست و به غیر اذن او تکلم نمی کنیم پس معلوم می شود گفته های اینان بر حق بوده است.

رجوع به آیه های قبل کاملا روشن می شود که مقصود این آیه شخص وجود پیامبر اسلام است نه هر کسی که مطالبی را به دروغ به خدا نسبت دهد و ادعای پیامبری و مهدویت و مقام نبوت کند، زیرا ابتدا می گوید این قرآن از طرف خداوند بر پیامبر بزرگواری که نه شاعر است و نه کاهل نازل شده است بعد به این آیات می رسد و می فرماید اگر او سخن بی پایه و اساسی را به ما نسبت دهد و گفتاری را از پیش خود درست کرده و به ما ببندد. ما تمام قدرت او را می گیریم و سپس رگ حیاتش را قطع می کنیم و هیچیک از شماها هم نمی توانید از او دفاع کنید و مانع این کار بشوید. بنابراین آیه مانند بعضی از آیات دیگر قرآن مربوط به پیامبر اکرم (ص) است و شامل دیگران نمی شود. قرآن درباره دیگران می گوید ما آنهائی را که به خدا افترا ببندند و شرک بورزند تا روزی که در آن چشمها به عبرت و حسرت بنگرند مهلت می دهیم و نباید بپندارند که این مهلت به سود آنهاست و بر اساس این آیه نه فقط باب و بها و میرزا یحیی و ده ها مرد دیگر که به دروغ ادعای خدایی و پیامبری می کردند مهلت یافتند که صدها ظالم و ستمگر دیگر نیز مهلت یافتند و هیچگاه بقای شخص دلیل بر حقانیت او نمی شود. خداوند در تاریخ ظالمانی چون حجاج بن یوسف ثقفی را هم مهلت داد آیا می توان زنده ماندن او را دلیل بر درستی کار او دانست. دیری است که این فلسفه که پیروز مساوی با حق است و شکست خورده مساوی با باطل است، از هم تنیده است.