عزیه در پاسخ به فرازی دیگر از سخنان عبدالبها، مشکل بهاءالله را حسادت نسبت به صبح ازل می شمرد و می گوید این بیماری در تاریخ گذشتگان هم سابقه داشته است. آنگاه در این زمینه استشهاد می کند به حسادت قابیل نسبت به هابیل که او را به قتل برادر کشانید و حسادت برادران یوسف نسبت به یوسف که آنها را به اعمال شنیعه واداشت و حسادت عقیل نسبت به امیرالمومنین و حسادت زید و فرزندان امام کاظم و نیز حسادت جعفر کذاب و… اینکه این حسادت ها افراد را به غضب الهی و عذاب شدید در خواهد افکند:
»اول کسی که از حق اعراض کرد از غلبه حسد و برادر خود را هلاک نمود قابیل بود دومی پسر نوح که از حق هزیمت کرده و گفت… و امثال ذلک بسیار بوده اند و الذین یحاجون فی الله من بعد مااستجیب له حجتهم داحضه عند ربهم و لهم عذاب شدید.«)ص38)
بعد می گوید علت انکار آن همه نصوص و الواح آشکار باب در ذکر فضایل و مقامات و اثبات جانشینی ازل و مامور نمودن او به تکمیل باب های ناقص کتاب بیان (هشت باب در ادامه یازده باب که از قلم باب صادر شده است تا به عدد نوزده باب برسد) و بهاءالله به همه آنها بهتر از هر کسی آگاه است همانا همان مشکل حسادت بوده است و بس:
یابن الانصاف!
»کسی را که نقطه بیان ارواح من سواه فداه در توقیعات مبارکات و آیات بینات و کلمات مقدسات و الواح ممتعات که اغلب آنها به خط مبارک آن حضرت (باب) فعلا موجود است این همه تعریفات و توصیفات و کلمات درباره او (یعنی ازل) ذکر بفرماید حتی اینکه عرش او را عرش خود و مقام او را مقام خود و نفس او را نفس خود و لسان او را لسان خود و آیات او را آیات خود بخواند و او را قیم و مفوم و حافظ و ناصر بیان و اهل بیان قرار دهد و اظهار بقیه بیان را به عهده او واگذارد چنانچه در نص صریح لوح وصایت می فرماید و ان اظهر الله عزا فی ایامک فاظهر المناهج الثمانیه معنی این عبارت بسی واضح و ظاهر است چرا که بناء و اساس بیان بر نوزده واحد و منهاج شده که هر واحدی نوزده باب است و زیاده از یازده باب از خود حضرت نقطه اولی ظاهر نشده است (لذا) اظهار مناهج ثمانیه بقیه بیان را به عهده حضرت ثمره (ازل) فرموده می فرماید:
اگر عز و غلبه در ایام تو ظاهر شد مناهج ثمانیه بقیه را بگو و ظاهر ساز و به مردم برسان… یا سبحان الله چه بی انصاف و قسی القلب مردمانی که از آیات منزله چشم پوشیده و از حق اعراض کرده ما تهوی انفس خود را بر رضای الهی ترجیح دادند…«)ص39)