پرهیز از ماکولات – روزه و قربانی و خیرات – اخلاقیات و نصایح و حلیت خمر سجود، رقص، حلول، تعبیر رؤیا
یزیدیان در پرهیز از پارهی خوراکها و ذبیحه تا حدی پیروی از یهود نموده و به دستور شیخ عادی از بعضی مأکولات ویژه در روزهای معینی دوری میگزینند: اما در روزه و قربانی و صدقات و خیریه اصولی از اسلام گرفتهاند و به آن عمل مینمایند: در اخلاقیات و نصایح و حلال شمردن شراب از نصاری متابعت میکنند در رویهی سجود از وثنیه (بتپرستان دورهی جاهلیت) تقلید میکنند: در تعبیر رؤیا و رقصهای مذهبی در ضمن عبادات از شامانیه پیروی کردهاند: طریقه حلول را در امر معاد از صائبیه فرا گرفتهاند: یک عقیدهی محکمی هم دارند که گویا این یک از مبتکرات خودشان است و آن این است که هر شخص یزیدی یک برادر یا خواهری دارد از جنس فرشته و ملک که همواره در جهان ملکوت منتظر مقدم اوست تا به مجرد وصول به استقبال او بیاید و تمام کارهای او عهدهدار شود و اصلاح کند و نگذارد کمتر زیانی به این آقا یا خانم برسد (به عقیدهی نگارنده در این عقیده یزیدی بر بهائی مزیت دارد زیرا پایهی کار را به هر یک امید و طیدی گذاشته که اگر شما هم یقین میکردید که راست میگوید فوری یزیدی میشدید اما بهائی یعنی رئیس بهائی پایهی کار را آن قدر سست گذاشته که اگر شما یقین کنید که امر بهائی حق است باز قیدی در قبول آن نخواهید داشت زیرا بهاء بهشت را منحصر به لقای خود کرده و جهنم را حصر در فراق خویش و این کلام با آن تعبیرات که باب در بیان بر حشر و نشر و صراط و میزان و جنت و نار بسته فقط این نتیجه را میدهد که هر کس مؤمن باشد جزایش جز این نیست که باب و بهاء از او راضی باشند و در جنت رضا و قرب و لقا بیارامد و العکس بالعکس و حاصل اینکه جز رضا و سخط باب و بهاء جهان دیگری نیست در این صورت کدام عاقل یا جاهلی است که خود را به زحمت اطاعت اوامر آقا بیندازد و جانبازی کند که آقا از او راضی باشد؟ هر چند بهاء بعد از این حرف پشیمان شد و سعی کرد هم خودش هم پسرش که این سخن را تعبیر
کنند ولی نگرفت مگر در معدودی ابله که اگر این تعبیرات هم نبود به یک مرحبا خود را هبا میکرد اما در مردمان چیز فهم تعبیرات ثانوی بیمغزتر از کلمات اولی جلوه کرد و گفتند در جنت لقا و رضای بهاء چه سودی است و در آتش سخط و غضب یا بیمیلی آقا چه زیانی است؟ البته هیچ بناء بر این (ای هیچ برای هیچ بر هیچ مپیچ) بالجمله باید گفت شیخ یزیدی به مراتب عاقلتر از شیخ کبیر یعنی بهاء پیر بوده و بهاء غفلت نموده که در امر معاد از عادی تقلید نفرموده (!)