جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

احکام سازی حسینعلی

زمان مطالعه: 4 دقیقه

آیتی – اکنون بهتر است که باب مخصوص در احکام باب و بهاء مفتوح شود و تا هر درجه که ممکن است بیانات ایشان تحت مطالعه آید و نوع احکام سازی و شریعت سازی ایشان شناخته شود

آواره – گرچه این پیشنهاد را عملی کردن کاری دشوار است. زیرا به قدری سفسطه و مزخرف در کتب باب و بهاء زیاد است که اگر کسی بخواهد همه را بیان کند در هزار صفحه هم وجود ایجاز انجاز و انجام نخواهد شد. ولی به مفاد ما لا یدرک کله لا یترک کله برای اطلاع قارئین عظام مختصری از کتاب اقدس را که به عقیده‏ی بهائیان خلاصه و نتیجه‏ی بیان است توضیح و تشریح می‏نمائیم تا هر دو نتیجه گرفته شود. زیرا کتاب بیان که به عقیده‏ی خود بهائیان منسوخ شده و می‏گویند از اول هم یک کتاب شریعتی نبوده است پس کتاب اقدس را که به تصور ایشان آبرومندتر از بیان است باید تحت نظر آورد و باز هم گاهی که لازم افتد از حاشیه رفتن به بیان و کشف ترهات آن مضایقه نخواهد شد.

باب من الابواب فی احکام البهاء و الباب «قد کتب علیکم الصلوة تسع رکعات»

چنانکه معلوم است در اقدس محض ترضیه‏ی خاطر مرده‏ی که دلشان نماز تازه می‏خواست ابتداء شروع به این حکم شده و نوشته است «واجب شده است بر شما نه رکعت نماز» اکنون از اهل بهاء سؤال می‏شود که آن نماز نه رکعتی کجاست؟ تمام بهائیان می‏دانند که همچو نماز نه رکعتی وجود ندارد. و از خود بهاء هم سؤال کرده‏اند که آن نماز کجاست یک جواب مبهم مهمل خادعانه داده است که ذیلا اشاره خواهد شد و آن در کتاب سؤال و جواب فارسی است که گوسفندان بهاء آن را متمم کتاب اقدس می‏دانند و آن این است

سؤال – در کتاب اقدس صلوة 9 رکعت نازل که در زوال و به کور و اصیل معمول رود و این لوح صلوة مخالف آن به نظر می‏رسد.

جواب – آنچه در کتاب اقدس نازل صلوة دیگر است و لیکن نظر به حکمت در سنین قبل بعض از احکام کتاب اقدس که از جمله‏ی آن صلوة است در ورقه‏ی آخری مرقوم و آن ورقه مع آثار مبارکه به جهت حفظ و ابقای آن به جهتی از جهات ارسال شده بود و بعد این صلوة ثلث نازل شد (انتهی)

شما را به خدا ای اهل بصر و بصیرت از این ابهامات بهاء چه می‏فهمید؟

و جز خدعه و عجز و طفره چه ادراک می‏نمائید؟ بلی من چیزی جز این نفهمیدم که می‏خواهد بگوید آن نماز نه رکعتی را من نوشته بودم ولی در موقع ناامنی که مثلا گفتند عمر پاشا برای تفتیش ما از اسلامبول مأمور شده آن را با سایر نوشتجات به سوئی فرستادیم تا مستور بماند و ریش ما گیر نکند. بلی اگر این را راست گفته باشد عوض یک نقص چندین نقص متوجه او می‏شود از جمله آن که رغما لانف الاغنام و رئیسهم که می‏گویند «در قطب عالم ندای بهاء الله بلند شد و آنی خود و کلمات خو را مستور و مخفی نداشت» خودش اقرار می‏کند که حتی نماز خود را با سایر نوشتجات پنهان کرده‏ایم که محفوظ ماند و اتفاقا محفوظ نمانده است زیرا اگر مانده است کو و کجا است؟ مجملا میرزا خدائی که آن همه عربده برای گوسفندان خود می‏کشید هر وقت بوئی از ناامنی شنیده نوشتجات خود را پنهان کرده و حتی اخیرا این رویه را به طوری که می‏گویند در الواح وصایا هم معمول شده که می‏گویند زیر خاک بوده و نم کشیده خاک بر سر آن خدائی که از ترس بندگان خود احکام خویش را به زیر خاک پنهان کند و خاک بر سر بندگانی که این خدعه‏های تو بر تو را تمیز و تشخیص ندهند. دیگر آنکه بعد از رفع انقلاب و ناامنی چرا این میرزا خدا دوباره آن نماز نه رکعتی را نتوانست نازل کند تا حکم «قد کتب علیکم الصلوة» مهمل نشده باشد؟ این خزانه هم خزانه‏ی غریبی است که هر امر مبهم و مهملی به آنجا رجوع می‏شود در حالتی که خود خزانه از امور مرجوعه به آن مبهم‏تر و مهملتر است. سبحان الله نمازی که برای حفظ به جهتی ارسال شده. و نمازی که در خزانه مستور است دیگر حکم «قد کتب علیکم» چگونه بر آن تعلق می‏گیرد!!

توضیحا نمازی که امروزه در دست دارند یک رکعت است و با فرض آنکه سه دفعه بخوانند (در حالتی که یک دفعه هم نمی‏خوانند) باز سه رکعت می‏شود آن هم با غلطهای اساسی عجیب و غریبی که یکی از آنها قبلا ذکر شد. و اگر یکی از مناجات‏های فارسی خود را نماز قرار داده بود به مراتب بهتر بود. زیرا این غلطهای فاحش در آن واقع نمی‏شد و اقلا ممکن بود که او را طرفدار وطنیت و ملیت معرفی کرد.

حاشیه از بیان

بلی چون دیدند باب در بیان ذکر نماز نوزده رکعتی کرده ولی

عملی نشده و احدی از او نپرسیده که آن نماز کجا است و کی واجب می‏شود و اگر هم او نمازی به هم بافته بوده است بهاء توانسته است که آن را بر هم زند و تار و پودش را از هم بگسلد و بگوید کتاب بیان منسوخ شده و این بود که خودش هم به یک سخن فارغ و کلام فریبنده‏ی ناقصی سر اتباع خود را گرم کرده و از طرفی دیگر به اصل مقصود که تأمین معاش و فراش و تحصیل آمال و اموال بوده پرداخته چنانکه به شرح آن خواهیم رسید.

دو جمله متناقض

1- به قول خودشان آیه و به قول من جمله مهمله – قد تغمست الاشیاء فی بحر الطهاره 2- قد اذن الله لکم السجود علی کل شی‏ء طاهر چنانکه ملاحظه می‏شود این دو جمله به کلی متناقض است زیرا به مفاد جمله اولی که می‏گویند همه چیز (حتی فضله سگ) در دریای پاکی و طهارت غوطه‏ور شدند باید به چیز ناپاک و غیر طاهری در عالم قائل نشد در این صورت در جمله‏ی ثانی که می‏گوید – خدا اذن داده است بر هر چیز طاهر و پاکی سجده کنید کلمه‏ی «طاهر» زائد و مخالف حکم اول است زیرا اگر همه چیز به حکم جمله‏ی اولی طاهر و پاک است پس قید (کل شئی طاهر) در جمله ثانی برای چیست؟ و اگر باید باز به طاهر و غیر طاهری قائل شد پس «قد تغمست – الاشیاء فی بحر الطهاره» چه معنی دارد؟