شخصیت مشرق وحی (میرزا حسینعلی نوری) که به گفته خودش عرفان او اولین واجب است از دید نزدیکان و خویشانش شنیدنی است.
برای اینکه او را بهتر بشناسیم به سراغ برادر و خواهر او می رویم. خواهر فاضله اش عزیه خانم درباره او و سواد و اطلاعات علمی اش و تمرین آیه نویسی به سبک آثار باب و ریختن سیاه مشق ها به رودخانه و رفتارهایش در ماجراجوئی های بلند پروازانه برای تصدی پست شاهی در ایران و اقدام برای ترور شاه و ایجاد تضییقات برای بابی ها بر اثر اقدامات سیاسی و نظامی و مشارکت در قتل و غارت اموال مسلمین در ایام تبعید در عراق و فتنه انگیزی برای کنار زدن برادر از جانشینی باب و نشستن به جای او و فرارش به کوههای سلیمانیه بعد از افشای نقشه هایش و ماجراهائی که او از گفتن آنها شرم می کند و در آخر این شعر بابی ها را در مدیحت او می آورد که:
اگر حسینعلی مظهر حسین علی است
هزار رحمت حق بر روان پاک یزید
و بعد دعواهای خانگی برای جانشینی باب و جدال های خونین که مجبور می شوند یکی را به عکا و دیگری را به قبرس بفرستند تا از هم جدا باشند و دعوی های باطل و رونویسی از عربی های آب نکشیده باب برای صدور وحی و کتاب)!) و… که تفصیل آنها را در کتاب تنبیه النائمین عزیه خانم خواهر میرزا می توان مطالعه نمود…
آیا این شناخت از «مشرق وحی» از جانب خواهری که از کوچکی با او بوده و در یک خانه و زیر یک سقف با او می زیسته و در همه جا حتی در تبعید او را همراهی کرده و رازهای درونی خانه او را می دانسته و همه حالات و سکناتش را زیر نظر داشته، مورد قبول است و عرفان کامل مشرق وحی محسوب می گردد؟!
آیا شناخت میرزا یحیی ملقب به صبح ازل (برادر کوچکترش که جانشین باب محسوب می شده و میرزا حسینعلی سالها خود را چاکر آستان او می شمرده و در عراق خود را زیر فرمان او می دانسته) از او – که او را با گرگ ها و درندگان برابر می داند – قابل قبول است و عرفان مشرق وحی محسوب می شود؟!
آیا شناختی که مورخین از او و فتنه انگیزی هایش در ایران بدست می دهند عرفان مشرق وحی محسوب می شود؟!
(شامل اقدام برای ترور شاه و پناهنده شدن به سفارت روس برای فرار از عقوبت و مشارکت در قتل مجتهد قزوینی (ملقب به شهید ثالث) و پناه داده به زرین تاج از مباشرین در این قتل و رفتن با زرین تاج به ییلاقات شمال و اعلام نسخ اسلام در دشت بدشت و انجام اعمال ننگین در آن دشت که بزرگان بابیه راهم به اعتراض واداشت و حمایت از شورشیان بابی که سه جنگ تحمیلی خانمانسوز در ایران راه انداختند و ایجاد تفرقه در کشور با فرقه سازی و…)
عرفان جناب میرزا می تواند ابعاد دیگری هم داشته باشد:
تعریف و تمجید و غلو و مبالغه در مدح جنابش به نوعی که او را نفس خدا در عالم خلق و امر بدانیم چنانکه خودش، خویشتن را به این القاب مزین فرموده اند و مجذوبان او هم تکرار نموده اند!
انتخاب با خوانندگان عزیز!