اما ببینیم آیتی در کتاب کشف الحیل راجع به قرة العین چه میگوید. او مینویسد: «بهائیان او را دارای هوش و ذکاوتی مدهش میدانند و قریحه ادبی بدیعی را به او نسبت میدهند اگر چه از فضل و ادب هم تهی نبوده ولی نه تا به این حد. و یکی از اشعاری که به او نسبت میدهند این شعر است.» همه عاشقان شکسته دل که دهند جان به ره بلی لمعات وجهک ألحمت سلاسل الغم و البلاء ولکن این شعر از ملا باقر صحبت لاری است و تخلص او چنین است: «بنشین چو صحبت و دمبدم» که حضرات میخوانند «بنشین چو طوطی و دمبدم» در حالی که تخلص قرة العین طوطی نبوده است و صحبت لاری در احیان طلوع باب در گذشته و مقدم بر قرة العین بوده و تنها غزلی که میشود به او نسبت داد این غزل است:
شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو
گر به تو افتدم نظر چهره به چهره روبرو
خانه به خانه در بدر کوچه به کوچه کو به کو
از پی دیدن رخت همچو صبا فتاده ام
غنچه به غنچه گل به گل لاله به لاله بو به بو
گرد عذار دلکشت عارض عنبرین خطت
دجله به دجله یم به یم چشمه به چشمه جو به جو
میرود از فراق تو خون دل از دو دیدهام
رشته به رشته نخ به نخ تار به تار پو به پو
مهر ترا دل حزین بافته بر قماش جان
صفحه به صفحه لا به لا پرده به پرده تو به تو
در دل خویش (طاهره) گشت و ندید جز وفا
در کتاب کواکب الدریه که آن نیز نوشته عبدالحسن آیتی است (که در صفحات بعد به شرح زندگی او خواهیم پرداخت) یکی از مناجاتهای طاهرة قرة العین آمده است که این گونه شروع میشود: «الله هو الاعز الا رفع المجیب» ثنائیات مضیئات از حقایق اهل حقیقت در شعشعه و ضیاء و بهائیان منیرات از ذوات ارباب محبت در لمعات و بهاء آفرین بر جان آفرینی که سوای او نیست تا آن که او را آفرین گوید و تحسین بر خالق تحسینی که او سزد او را تحسین نماید. ای جان آفرینی که به خودی خودت خداوندی. خدایی و یا بدیعی که بدع را از روی خود نمایی نظری تمام بر اهل ولایت بالتمام و صطلی از صطلات غمام بر اهل نظام. الهی مشاهده مینمایم بعین العیان که ایشان مطهر از کل ما سوی آمدند و ملاحظه میفرمایم که قابل عطیات کبری شدند. الهی عطیه نازله از مصدر قدرتت الیوم سر ربوبیت است و آنچه قابل اعضای الهیه است آن عین الوهیت است. الهی مشاهده مینمایم که در حقیقت مقدسه ای در بروز و ملاحظه میفرمایم که در حقیقت نقطه ای در ظهور. الهی بهجتم لایق عطای سرمدی و آن که دلیل اویم قابل عطای احمدی. الهی صلوات تو نازل بر بهائیان بهیئه و زمیرات سرمدیه… به عزتت که نقصی در هیکل امر مبرمت در بدء وجود او نبوده و طرئی بر وجه حکم احکمت از یوم ازل نازل نانموده… الهی باید که براندازی حجاب را از وجه باقی دیمومی و باید بپاشی ذرات سحاب را از طلعت قیام قیومی تا آن که اهل حقیقت از مرکز واحده به اجتماع برآیند و سر دعوت را اظهار، امنیت خود ابراز فرمایند. ای ملک وهابی که لم یزل فواره قدرتت در رشحان و لایزال عین عنایت بر اهل تبیان در جریان اشهد که مدمدادم از نزدت نازل و آری که سر تو صیل و دادم از حضرتت واصل… الخ و این گونه مناجاتها در کتب باب و بهاء زیاد دیده میشود که معمولا از یک سبک و روش در آنها استفاده شده است که دارای کلماتی مبهم و در بعضی جاها بدون معنی میباشد.