کسانی که ادعای مهدویت را به انگیزه حبّ ریاست و عوام فریبی و جلب دلها و کسب قدرت و عظمت علم کردند، افراد زیادی هستند ؛ از آن جمله مهدی عباسی است که پدرش منصور دوانیقی ادعا کرد پسرش همان مهدی است ؛ با علم به آنکه منصور قبل از این ادعا با «محمد بن عبدالله محض» ـ که وی را به مهدویّت منسوب نموده بودند ـ به عنوان مهدی بیعت نموده بود!
این رسوائیها و بازیهای با عقائد را ـ که بر اساس هواهای شخصی و شرایط زمانی انجام می پذیرد ـ بنگرید !
به همین ترتیب و در فواصل زمانی این تفکّر ظاهر می گردید و بر اساس آراء و خواهشها و هواهای نفسانی در این و آن تجسم می یافت. شگفتی من هرگز از بی شرمی و بی خردی این مدعیان مهدویت پایان نمی پذیرد ! چگونه آنان به چنین دروغ رسواکننده و پستی تن می دادند ؟! حال آنکه خود می دانستند که در ادّعای خویش دروغگویند ؛ زیرا حضرت مهدی «علیه السلام» یعنی آن کس که رسول خدا و ائمه طاهرین «علیهم السلام» به وی بشارت داده اند ـ دارای صفاتی خاص و خصوصیات و امتیازاتی که فقط برای شخص آن بزرگوار معیّن و تصریح گردیده است.
مشهور ترین این صفات آن است وی زمین را از داد و عدل آکنده می سازد ؛ پس از آنکه از ظلم و جور پر شده باشد. آیا هیچ کس از مدّعیان را این توان بود که ذرّه ای از ظلم و جور منتشر شده در اجتماعات بشری را رفع نماید؟!
عجیب تر از این دروغگویان، کسانی هستند که ادّعای این دروغگویان را پذیرفته به آنان ایمان آوردند و خرافه های آنان را پذیرفتند ؛ با علم به آنکه احادیث شریفه بر آنان منطبق نمی شود و اگر آن احادیث بر مطلبی دلالت نمایند، بیخردی و بی اعتقادی این پیروان کژاندیش دلالت می کند ؛ یعنی پیروانی که با صدای هر آواگری جذب شده با هر بادی این سو و آن سو می روند.