بدین سان، سید علی محمد از دعاوی خود، بازگشت، ولی توبهی او، صوری بود. پیش از توبهی اخیر، در شیراز نیز بر فراز منبر و در برابر مردم، نیابت و بابیت خود را انکار کرد، اما چیزی نگذشت که ادعاهای بالاتری را به میان آورد و از پیامبری و رسالت خویش سخن گفت.
در اواخر سلطنت محمد شاه و پس از مرگ او (1264) از سوی مریدان سید علی محمد، آشوبهایی در کشور پدید آمد که از جمله، رویداد قلعهی شیخ طبرسی در مازندران بود. در این آشوب، جمعی از بابیان به رهبری ملا حسین بشرویه و ملا محمد علی بارفروشی، قلعهی طبرسی را پایگاه خود قرار دادند و اطراف آن را خندق کندند و خود را برای جنگ با قوای دولتی آمده ساختند. از سوی دیگر، بر مردم ساده دل که در پیرامون قلعه زندگی میکردند به جرم «ارتداد» هجوم آورده، به قتل و غارت ایشان میپرداختند، یکی از بابیان مینویسد:
جمعی رفتند و در شب، یورش برده، ده را گرفتند و یکصد و سی نفر را به قتل رسانیدند. تتمه، فرار نموده، ده را حضرات اصحاب حق، خراب نمودند و آذوقهی ایشان را جمیعا به قلعه بردند. (1).
آنان چنین میپنداشتند که یاران مهدی موعودند و به زودی، جهان را در تسخیر خود خواهند گرفت و بر شرق و غرب، فرمانروایی میکنند. همان فرد مینویسد:
حضرت قدوس [محمد علی بارفروشی] میفرمودند که «ما هستیم سلطان بحق، و عالم، در زیر نگین ما میباشد و کل سلاطین مشرق و مغرب، به جهت ما خاضع خواهند گردید«. (2).
پس میان ایشان و نیروی دولتی جنگ درگرفت و فتنهی آنان با پیروزی قوای دولت و کشته شدن ملا محمد علی بارفروشی در جمادی الثانیه 1265 پایان گرفت.
در زنجان نیز شورشی به سرکردگی ملا محمد علی زنجانی (در سال 1266 ه) پدید آمد که به شکست بابیان انجامید.
در تهران نیز گروهی از بابیان به رهبری علی ترشیزی بر آن شدند تا ناصرالدین شاه و امیر کبیر و امام جمعهی تهران را به قتل رسانند، اما نقشهی آنان کشف شد و سی و هشت تن از سران بابیان، دستگیر و هفت تن از آنان کشته شدند.
شگفت آن که مریدان سید علی محمد، در جنگهای قلعهی طبرسی و زنجان، از مسلمانی دم میزدند و نماز میگزاردند و از «بابیت» سید علی محمد جانب داری میکردند. (3).
ظاهرا، در آن هنگام، هنوز ادعای مهدویت و نبوت وی به آنان نرسیده بود. از این رو، به اعتراف وقایع نگاران بابی، برخی از بابیان به محض این که در «بدشت» از ادعای مهدویت سید علی محمد و تغییر احکام اسلام با خبر شدند، به شدت از او روی گرداندند. (4).
1) نقطة الکاف، ص 162؛ حاجی میرزا جانی کاشانی، لیدن 1328 ه- / 1910 م.
2) همان.
3) تلخیص تاریخ نبیل زرندی، ج 1، ص 163 و 195.
4) همان، ج 1، ص 130.